نکاتی مفیـد برای افزایـش طـول عمـر باطـری موبایـل
اپل، سامسونگ، نوکیا، سونی اریکسون و دیگر برندهای معتبر با ارائه تلفن های همراه هوشمند خود اجازه می دهند تا کاربران علاوه بر مکالمه با تلفن های همراه به بازی، گوش دادن به موسیقی و تماشای ویدئو، ثبت تصاویر و ویدئو و دهها قابلیت جالب دیگر دسترسی داشته باشند.
با توجه به طیف متنوعی از قابلیتهای قابل اجرا بر روی تلفن همراه، جای تعجب نیست که عمر باطری تلفن همراه همواره یکی از نگرانیهای اصلی برای توسعه دهندگان، تولید کنندگان و کاربران تلفن های همراه است.
جالب اینجاست که طی سالهای متمادی که گذشته است، هنوز هم باطریهای تلفن های همراه هوشمند نهایتا برای مدت 72 ساعت قابل استفاده هستند و نه بیشتر !
در واقع این موضوع مربوط به این میشود که با وجود پیشرفت تکنولوژی در ساخت باطری های تلفن های همراه، به همان نسبت سخت افزارهای قدرتمندتر و بالطبع پرمصرف تری در تلفن های همراه استفاده شده است. (البته به نظر شخصی من تکنولوژی باطری های موبایل و لپ تاپ طی دهه گذشته تغییر شگرفی نکرده است)
یکی از اصلی ترین مشکلات کاربران گوشی های هوشمند هم مشکل تخلیه زودهنگام باطری های تلفن هایشان است. در این مطلب 10 نکته ساده و کاربردی معرفی خواهد شد که از طریق آن میتوانید زمان استفاده از باطری های تلفن های هوشمند را افزایش دهید.
1. خاموش کردن قابلیت لرزاننده یا ویبره (Vibrations):
قابلیت ویبره از امکانات قدیمی تلفنهای همراه است. اما مهمترین استفاده این قابلیت هنگامی است که کاربر در یک جلسه یا نشست و یا سالن تئاتر و … است که لازم است تلفن همراه در حالت بی صدا (Silent) باشد تا با استفاده از لرزاننده بتوان متوجه تماس جدید و یا پیام کوتاه و یا ایمیل جدید شد. بنابراین استفاده از قابلیت ویبره در حالت General یک کار بیهوده و اضافی است که نتیجه آن چیزی جزء مصرف بخش قابل توجهی از باطری موبایل تان نخواهد بود.
هنگامی که تلفن همراه تان زنگ میخورد ارتعاشاتی در بلندگوی موبایلتان به وجود میآید که این ارتعاشات کوچک نهایتا سبب شنیدن موزیکی میشود که از آن به عنوان زنگ موبایل یاد میشود. این ارتعاشات کوچک بلندگو را با ارتعاشاتی مقایسه کنید که کل گوشی تان را میلرزاند ! اولین قدم برای صرفه جویی در مصرف تلفن همراهتان مدیریت ویبره در تلفن همراه تان است. همان طور که گفته شد بهتر است این قابلیت را در حالت General غیر فعال کنید و تنها در حالت Silent آن را فعال نگه دارید.
2. کاهش نور صفحه نمایش :
شاید باورتان نشود که با کم کردن چند درجه از روشنایی صفحه نمایش عمر شارژ باطری تان به میزان قابل توجهی افزایش پیدا میکند. همچنین در برخی از تلفن های هوشمند قابلیتی با نام Auto Brightness وجود دارد که با فعال کردن آن، نور صفحه نمایشتان در محیط های نوری زیاد به طور خودکار کمتر میشود.
به هر حال توصیه میشود هیچگاه روشنایی صفحه نمایش گوشی خود را در بالاترین حد آن نگاه ندارید … نور صفحه های نمایش خیلی بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنید، قاتل باطری شما هستند. همچنین استفاده از پوسته (Theme)های تیره به جای پوستههای روشن میتواند یکی دیگر از راههای ساده مدیریت نور صفحه نمایش برای افزایش عمر شارژدهی باطری تلفن همراه تان باشد.
3. مدیریت قابلیت Screen Timeout :
یکی از قابلیتهایی که در تلفنهای همراه تعبیه شده است، قابلیت خاموش شدن اتوماتیک صفحه نمایش پس از مدت زمان معین از عدم استفاده از تلفن همراه است. بهتر است زمان این قابلیت را در پایینترین حد ممکن قرار دهید. این موضوع موجب میشود تا در مجموع مدت زمان کوتاهتری صفحه LCD گوشیتان روشن باشد و در نتیجه انرژی کمتری از باطری تلفنتان مصرف شود.
4. هنگامی که از تلفن همراهتان برای مدتی استفاده نمیکنید آن را خاموش کنید:
در شب و هنگامی که قصد دارید تا به رختخواب بروید و استراحت کنید، گوشی خود را خاموش کنید. این موضوع موجب جلوگیری از اتلاف ساعتها انرژی باطری موبایلتان خواهد شد. رعایت همین نکته ساده باعث میشود تا در هر دورهی شارژ حداقل یک روز بیشتر بتوانید از باطری گوشی تان استفاده کنید. مثلا اگر تا به حال هر دو روز یکبار مجبور به شارژ مجدد باطری موبایلتان داشتید حالا خواهید دید که هر سه روز یکبار نیاز به شارژ مجدد پیدا خواهید کرد.
اگر هم جزء آن دسته از افرادی هستید که حوصله بالا آمدن مجدد سیستم عامل و برنامههای کاربردی که با آغاز بالا آمدن سیستم عامل تلفن همراه شروع به کار میکنند را ندارید و به قول معروف Load گوشیتان زیاد طول میکشد میتوانید گوشی خود را در هنگام خواب در حالت Offline و یا در بعضی گوشی ها در حالت Flight Mode قرار دهید.با این کار تنها سیم کارت شما خاموش خواهد شد و ارتباط تان با اپراتور تلفن همراه تان قطع میشود که این موضوع نیز موجب کاهش مصرف باطری تلفن خواهد شد. علاوه بر آن برای اساماس های تبلیغاتی، نیمه شب سراسیمه از خواب بلند نخواهید شد !
علاوه بر آن اگر از آن دسته از افرادی هستید که تلفن همراهتان را با خود به رختخواب میبرید یا در بالای سرتان میگذارید و اگر به سلامتی خود اهمیت میدهید خاموش کردن تلفن همراه و یا قرار دادن آن در حالت Offline یا Flight Mode موجب جلوگیری از تاثیر امواج مخرب تلفن بر روی مغزتان در هنگام خواب خواهد شد.
5. شارژ صحیح باطری :
هنگامی که در مورد باطریهای گوشیهای تلفنهای همراه صحبت میکنیم به طور کلی بحث ما شامل دو نوع مختلف از باطریهای قابل شارژ است :
لیتیوم یون (Li-Ion)، و باتری های بر پایه نیکل که خود به دو گروه نیکل متال هیدرید (NIMH) و نیکل کادمیوم (NiCd) تقسیم میشود.
ظرفیت باطریهای نیکل کادمیوم (NiCd) با هر بار که آن را شارژ میکنید کاهش مییابد با این حال باطری های نیکل کادمیوم دارای عمر بسیار بیشتری نسبت به باطریهای نیکل متال هیدرید هستند. اگر تلفن همراه شما از باطریهای نوع لیتیوم استفاده میکند میبایست همیشه قبل از اینکه ظرفیت شارژ گوشی به طور کامل خالی شود اقدام به شارژ مجدد باطری کنید.
باتری های لیتیوم یون طولانی ترین چرخه زندگی در میان سه نوع از باتریهای معرفی شده را دارا هستند آنها همچنین نیاز به شارژ به دفعات بیشتری (حتی زمانی که باتری به طور کامل مورد استفاده قرار گیرد) دارند.
برای استفاده بیشتر از باطری تلفن همراه خود به مدت طولانی تر، لازم است تا ابتدا بدانید تلفن همراه تان از کدام یک از باطری های شرح داده شده استفاده میکند و با توجه به اطلاعات بدست آمده استراتژی مناسبی را برای نگهداری باطری انتخاب کنید.
راستی شارژ ابتدایی 12 ساعته تلفن های همراه هم صحت ندارد ! و این موضوع مربوط به مدلهای بسیار قدیمی و منسوخ شده از باطری های قابل شارژ بوده است که دیگر استفاده نمیشوند. اگر دقت کنید این موضوع که تا حد بسیار زیادی از طرف فروشندگان تلفن همراه و افراد عام توصیه میشود در هیچ کدام از دفترچههای راهنمای همراه محصول نیز نوشته نشده است!
6. بستن برنامههای غیرضروری
یکی از قابلیتهای مفید گوشیهای هوشمند، امکان اجرای چندین و چند نرم افزار به صورت همزمان در تلفن همراه است. اما این موضوع نیز یکی از قاتلین مصرف باطری موبایلتان است، در واقع بهتر از این قابلیت تنها مواقعی استفاده کنید که واقعا به آن احتیاج دارید. و در مواقع غیر ضروری از باز گذاشتن نرم افزارها و بازی های مختلف در پس زمینه گوشی خودداری کنید. برای مدیریت نرم افزارهای در حال اجرا نرم افزارهای مختلفی نیز وجود دارد مثلا برای گوشی های اندرویدی میتوانید از نرم افزار مفید Advanced Task Killer استفاده کنید.
7. غیر فعال کردن مکان یاب ماهوارهای (GPS)
احتمالا اگر یکبار تجربه کرده باشید و GPS گوشیتان را فراموش کرده باشید تا خاموش کنید و یا نرم افزاری داشته باشید که در پس زمینه در حال اجرا باشد و از جی پی اس گوشی استفاده میکند حتما خواهید دید که در کمتر از یک روز باطری گوشی شما نیاز به شارژ مجدد پیدا خواهد کرد.
همواره دقت داشته باشید GPS گوشیتان در مواقعی که نیازی به آن ندارید در حالت غیرفعال باشد.
8. وقتی سیگنال بلوتوث، وایفای و یا سیگنال آنتن شبکه وجود ندارد ...
وقتی در مکانی هستید که فاقد پوشش دهی اپراتور است و در اصطلاح گوشیتان آنتن نمیدهد، اگر امید ندارید تا به زودی به مکانی برسید که گوشی تان آنتن میدهد بهترین کار این است که گوشی خودتان را در حالت flight Mode یا Offline قرار دهید. چرا که در صورت عدم دریافت سیگنال سیمکارت، گوشی تان مدام سعی میکند تا سیگنال اپراتور را یافت کند، این عمل انرژی بسیار زیادی مصرف میکند و سبب تخلیه باطری تلفن همراهتان در زمان کوتاهی خواهد شد.
این موضوع در مورد Wifi و بلوتوث گوشی نیز صدق میکند. هنگامی که نیازی به استفاده از شبکه بیسیم یا بلوتوث ندارید. آنها را غیرفعال کنید تا در مصرف باطری تلفن همراه تان تا مقدار قابل توجهی صرفه جویی کرده باشید.
9. به حداقل رساندن اطلاعدهندهها
برنامههای زیادی وجود دارند که با اتصال مداوم به اینترنت، اطلاعیه ها و اعلانهایی را به شما اعلام میکنند، آخرین اخبار، آخرین ایمیلها و آخرین فعالیتها در شبکه های اجتماعی از قبیل توییتر و فیس بوک و … از جمله این اعلان ها هستند.
اما وقتی تعداد این اعلانهای نرم افزاری زیاد میشود، نه تنها به یک مورد آزاردهنده تبدیل میشوند بلکه باعث هدر رفتن مقدار قابل توجهی از انرژی باطری تلفنتان خواهد شد. علاوه بر استفاده ای که هر کدام از اعلان دهنده ها از اینترنت دارد، هر اعلان باعث روشن شدن صفحه نمایش، پخش یک آلارم و یا یک لرزش در تلفن همراه خواهد شد … بهتر است اعلان های نرم افزارهای غیر ضروری را غیر فعال کنید.
10. هوای سرد !
احتمالا برایتان جالب خواهد بود اگر بدانید باطریهای تلفنهای همراه هنگامی که گوشیتان گرم میشود زودتر تخلیه میشوند ! به عبارت ساده، گوشی های هوشمند خود را در زیر نور مستقیم خورشید و یا در هر جایی که گرم است قرار ندهید.
یکی از شایع ترین این موارد قراردادن گوشی های هوشمند بر روی داشبرد یک ماشین پارک شده در زیر نور خورشید است.
بیا که ابر نگاهم همیشه بارانی ست
هوای قلب من از دوریت زمستا نی ست
بیا که مرغ دلم مثل قوی بی پر و بال
اسیر و غرقه در امواج نیل طوفانی ست
بیا که بی تو برایم جهان چو زندان است
در این میانه دل من اسیر و زندانی ست
بیا که عمر بشر در عبور بیحاصل
ز کوچه های فراق و غم پریشانی ست
بیا و چاره کن ای مظهر عدالت و داد
جهان که خسته بیداد و ظلم و ویرانی ست
بیا ، تبلور آیات نور و دانایی !
خبر رسیده ظهور تو ختم نادانی ست
بیا شکوفه کند باغسار علم و کمال
که گاه رشد جمال و کمال انسانی ست
بیا و پرده بر افکن ، قرین دلها کن
زمان آمدنت را که راز پنهانی ست
بیا و جامه بپوشان به آرزوی بشر
که این بشارت حق و نوید قرآنی ست
بیا که مردم چشمم در این سیاهی شب
در انتظار طلوع تو مهر یزدانی ست
بیا که می شود آخِر دقایق سفرم
بهار میرسد اما دلم زمستانی ست
اسلام در زمینه های مختلف آموزه های بسیار برای ما دارد . اما متاسفانه ما کمتر قدر آنرا می دانیم و متاسفانه کمتر در عمل به آن کوشا هستیم . این مقاله با نگاهی عمیق به آموزه های این مکتب انسان ساز در زمینه ی مدیریت می پردازد به امید آنکه شروعی باشد به عمل واقعی به نکات ارزشمند انسانی برای همه ی ما ...
سیصد نكته در مدیریت اسلامی
پیشگفتار
قرآن كریم، کتابی که از سوی پروردگار عالم و خالق و پرورش دهنده تمام موجودات از جمله انسان، نازل گردیده، بیان كننده نیازهای زندگی بشری برای رشد و تعالی و تکامل است، چنان كه در آیات گهربار آن کتاب فرمود: "تبیاناً لكل شیء"
از طرفی آیات این سلسله هدایت، بر مدیر جامعه اسلامی، پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله، نازل گردیده که خود اقدام به تشکیل حکومت و اداره آن به مدت ده سال نموده و در تمام آنات و لحظات و مشکلات، عنایات و راهنماییهای وحیانی راه گشای وی بوده است.
در این پژوهش تلاش بر این است تا با مراجعه به تفسیر قرآن کریم که پل ارتباطی میان ذهنهای خسته ما و آیات نورانی کلامالله است، دستورات و ارشادات آن منشور ربّانی که نگاهی به حوزه علوممدیریتی دارد، استخراج گردد.
هدف از جمعآوری این مجموعه، فراهم آمدن نسخهای کارآمد و آسان فهم برای عموم علاقهمندان به مباحثمدیریت اسلامی بوده است، لذا تفسیری که مورد استناد و بازبینی قرار گرفته، «تفسیر نور» اثر حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی میباشد که در شیوایی و روانی، از معدود آثار منتشره در میان تفاسیر قرآن کریم است و در نگارش آن، تفاسیر مشهور مورد رجوع بوده و از این لحاظ از جامعیت نسبی برخوردار میباشد.
در بعضی از صفحات، ذیل نکات مطرح شده، آدرس آیاتی که مفهوم مشابه با آن را دارند جهت ارجاع علاقمندان ذکر گردیده که این روش باعث جلوگیری از تکرار آیات با مفهوم مشابه شده است.
موضوع و عنوان هر یک از آیات به صورت تیتر بیان گردیده تا علاقمندان بتوانند در پژوهشهای خود از آنها به عنوان مواد خام، استفاده نمایند، اگر چه پردازش و تکمیل این فضای علمی، خود حرکتی دشوار و خلاقیت مدار است.
فرق اساسی این پژوهش با دیگر فعالیتهای انجام شده در این حوزه، در رویکرد استناد به آیات و نحوه تایید گرفتن از آیات قرآن کریم است. عدهای با مراجعه به قرآن کریم، آیاتی که متناسب با مطالب علممدیریت است را جدا نموده و آن مطالب را بوسیله آیات تایید میکنند. تایید گرفتن از آیات به این روش برای گزارههای کشفی علم مدیریت، خود اشتباهی بزرگ است که ضمن آسیب رساندن به شأن والای آن راهنمای سعادت، هدف خود را نیز تعمیم نمیدهد.
حال آنکه رویکرد رجوع به آیات برای دانستن آنچه در مورد تاریخ و سرنوشت مدیران بشری و شرایط و شئون رهبری بیان داشته است، میتواند راهگشا و سازنده باشد، زیرا این نگاه، در چارچوبهای تعریف شده و ساختار یافته علممدیریت صورت نمیگیرد، بلکه هر آنچه در اداره مجموعه اسلامی لازم و کافی است، مورد توجه و استفاده قرار میگیرد، یعنی به تک تک آیات به مثابه راهنمای هدایت مراجعه میشود و اگر آیات، نکتهای پیرامون علممدیریت بیان میدارد، آن نکته به عنوان یک اصل هدایتگر در علممدیریت اسلامی مورد استفاده قرار میگیرد.
این پژوهش با مد نظر قرار دادن این رویکرد، از قرآن کریم پرسیده است: "چگونهمدیریت کنیم؟" و البته پاسخهایی که دریافت گردیده، چون مستند به یک سلسله کتاب تفسیری میباشد، ممکن است اندک و ناقص باشد به نحوی که تمام نیازهای مدیران را پاسخگو نباشد، لکن بزرگان گفتهاند: آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدرت تشنگی باید چشید.
فهرستبندی الفبایی و دستهبندی موضوعی دیگر ویژگی این مجموعه است که استفاده از آن را بسیار آسانتر میکند به نحوی که میتوان برای استفاده از آیات و نکات در دیگر پژوهشها، به صورت موضوعی مطالب را جستجو نمود.
در بخش پایانی این مجموعه، تعدادی از آیات شرح شده در قسمت اول، بر اساس مبانی و ساختار علم مدیریت، دسته بندی شده است که میتواند جلوهای از کاربرد 300 نکته استخراج شده از آیات قرآن کریم باشد.
برای انجام مطالعات مقدماتی و تدوین محتوایی این پژوهش، تعدادی از دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مشارکت داشتهاند که به رسم احترام لازم است از نام آقایان رضا بنیاسد، محمد مهدی مؤمنی، سجاد مهدیزاده، محسن لبخندق، محمد ثناییفر، مصطفی بهادران و مسلم باقری یاد شود.
همچنین از راهنماییهای برادر بزرگوار جناب آقای زندیه که با بازبینی مجموعه حاضر، اشکالات محتوایی آن را از حیث معانی قرآنی الفاظ و عبارات، برطرف ساختهاند، قدردانی مینماید.
در نهایت مجموعه حاضر به رؤیت و تأیید حجتالاسلام والمسلمین قرائتی، آقای دکتر فانی و آقای دکتر خندان رسیده و اصلاحات لازم اعمال گردیده است.
امید آنکه قدمی هر چند کوتاه و ناچیز در راستای محجوریت زدایی از این ثقل اکبر برداشته شود.
والحمدلله رب العالمین
مصطفی مؤمنی
لیاقت، ملاك ارتقا
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا ِلادَمَ ... (بقره، 34)
به ملائكه امر نمودیم بر آدم سجده كنند.
1.لیاقت از سابقه مهمتر است. (فرشتگان قدیمی كه سالها خداوند را عبادت میكردند، باید برای انسان تازه به دوران رسیده، اما لایق، سجده كنند.) ارتقای سازمانی نیز باید بر مبنای شایستگی و لیاقت باشد و سابقه داشتن، كافی نیست.
عدم انهدام منابع
قالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثیرُ اْلاَرْضَ وَ لاتَسْقِی الْحَرْثَ...(بقره، 71)
پس از آنكه قوم بنی اسرائیل خطایی مرتكب شدند، خداوند فرمود: باید گاوی را ذبح كنند كه مشخصات آن گاو را اینگونه بیان فرمود: گاوی كه نه زمین را شخم بزند و نه آن را آبیاری كند.
2.در اجرای طرحها، منابع و عناصر فعال تولیدی و اقتصادی نباید منهدم شود. (لاذلول ...و لا تسقی)
پیگیری كارها
وَ لَقَدْ آتَینا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّینا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ ...(بقره، 87)
خداوند به موسی، كتاب تورات عطا فرمود و پس از آن پیامبرانی پشت سر هم فرستاد تا دین الهی را تبلیغ كنند.
3.یكی از نكات لازم در راه رسیدن به موفقیت، پیگیری و تداوم برنامهها برای حصول نتیجه نهایی است. (همچنانكه خداوند، پیامبران را پشت سر هم برای دعوت مردم فرستاده است.)
برخورد با متخلفان
وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِی وَ لا نَصیرٍ (بقره، 120)
خداوند خطاب به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: اگر از آنها (یهودیان و مسیحیان) پیروی كنی در حالی كه راه درست را به تو نشان دادهایم رابطهات با خداوند قطع خواهد شد.
4.پس از ابلاغ وظایف هر فرد، در برخورد با تخلف نباید هیچ تسامح و تساهلی به خرج داد. (همانطور كه خداوند حتی نسبت به پیامبرش بدون ملاحظه و با كمال قاطعیت برخورد میكند.)
تناسب شغل و شاغل، ارتقای پلكانی
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا... (بقره، 124)
خداوند، حضرت ابراهیم را مورد آزمایش قرار داد و او همه آزمونها را با موفقیت گذراند.
5.برای منصوب كردن افراد به مقامات، گزینش و آزمایش لازم است. (چنانكه خداوند برای انتصاب حضرت ابراهیم به امامت او را آزمود.)
6.پستها و مسؤولیتها باید تدریجاً و پس از موفقیت در مراحل مختلف به افراد واگذار شود. (چنانكه حضرت ابراهیم پس از گذراندن مرحله نبوت و موفقیت در آزمایشها به مقام امامت رسید.)
ارزش و تلاش
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ ...(بقره، 134)
آنها امتی بودند كه درگذشتند و دستاورد آنها مربوط به تلاش خودشان میباشد و دستاورد شما نیز مربوط به تلاش خودتان است.
7.معیار ارزش گذاری در موفقیت افراد، میزان تلاش آنان است.
نظارت
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ ...(بقره، 143)
خداوند، خطاب به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: و بدین سان شما را امتی میانهرو قرار دادیم تا ناظر بر اعمال مردم باشید.
8. مدیریان و رهبران باید بر كارها و عملكرد زیردستان خود نظارت داشته باشند. (لتكونوا شهداء علی الناس)
قاطعیت
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرینَ (بقره، 147)
خداوند، پس از نزول آیة تغییر قبله به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: حق، آن چیزی است كه از سوی پروردگار تو آمده است، پس هرگز به خود تردید راه مده.
9.رهبر باید از قاطعیت و یقین برخوردار باشد، به خصوص وقتی كه قانونی را تغییر داده و سنتی را میشكند. (فلا تكونن من الممترین)
تشویق و تنبیه
إِنَّ الَّذینَ یكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَینّاهُ لِلنّاسِ فِی الْكِتابِ أُولئِكَ یلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ (159) إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَینُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَیهِمْ وَ أَنَا التَّوّابُ الرَّحیمُ (بقره، 160)
خداوند میفرماید: كسانی كه حقایق هدایت را كتمان كنند، مورد لعنت خدا قرار میگیرند، مگر آنكه توبه كنند و كارهای خود را اصلاح كنند كه در این صورت ایشان را میبخشم زیرا من توبه پذیر و مهربانم.
10.توبیخ بدكاران و پاداش به نیكوكاران، دو ركن اساسی در زمینه سازی رشد و اصلاح نادرستیها در سازمان است. (یلعنهم الله ...انا التواب الرحیم)
رویههای سازمانی
قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أَ وَ لَوْكانَ آباؤُهُمْ لایعْقِلُونَ شَیئًا وَ لا یهْتَدُونَ (بقره، 170)
هنگامی كه به آنها گفته میشود: از راه خدا پیروی كنید، میگویند: ما از آن راهی كه نیاكانمان پیروی كردند دست بر نمیداریم در حالی كه ممكن است گذشتگانشان چیزی نمیفهمیدند و به خطا رفته باشند.
11.رویههای سابق سازمانی ممكن است نادرست باشد، لذا پیروی از راه و روش و منش مدیران سابق اگر همراه با استدلال و تعقل نباشد، قابل پذیرش نیست.
تفویض مسؤولیت
لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها ... (بقره، 233)
همه بهاندازه توانشان مكلف هستند.
12.تفویض مسؤولیت به زیردستان باید بر اساس تواناییهایشان باشد و به همان مقدار از ایشان انتظار داشت.
علم و توانایی، شفاف سازی
قالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ... (بقره، 247)
قوم بنی اسرائیل به پیامبرشان گفتند: فرمانده ای برای ما مشخص كن تا به جنگ حاكم ستمگر برویم. پیامبرشان گفت: خداوند، طالوت را به فرماندهی شما برگزید زیرا توان علمی و جسمی لازم برای این مسؤولیت را دارد.
13.قدرت علمی و توانایی جسمی برای انجام مأموریت، دو شرط لازم برای مدیران است.
14.داشتن توانایی علمی مهم تر از توانایی جسمی است. (ابتدا كلمه علم آمده سپس جسم)
15.اعلم بودن، در گزینش مدیران یك اولویت مهم است.
16. رهبر و مدیر باید زیر دستان خود را توجیه كند و ابهامات را برطرف سازد. (چنانچه پیامبر بنیاسرائیل دلیل انتخاب طالوت به فرماندهی را به وضوح بیان كرد.)
ارزیابی عملكرد
قالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلیكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنّی... (بقره، 249)
هنگامی كه لشگر بنی اسرائیل حركت كرد، (طالوت) به سربازان خود گفت: رودخانه-ای در بین راه است كه هركس از آن آب بنوشد، دیگر در سپاه من جایی ندارد.
17. مدیر باید نیروهای كارآمد را از نیروهای ناكارآمد جدا نماید تا بتواند نیروهای غیر مفید را از مجموعه طرد كند، زیرا حضور آنها باعث سست شدن سایر نیروها میگردد.
توجه به كاركنان
وَ قُلْ لِلَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ اْلامِّیینَ ... (آل عمران، 20)
خداوند به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: به اهل كتاب (دانشمندها) و عوام مردم بگو: ...
18.مدیر باید به تمام افراد سازمان توجه داشته باشد، هم به سطوحمدیریتی و هم به عامّة كاركنان. كاركنان باید بدانند كه مهم هستند و نقش تعیین كننده ای در سازمان دارند و این اهمیت را در توجه و عنایت مدیر، احساس كنند.
ایمان
لا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ ... (آل عمران، 28)
نباید سرپرست مؤمنان از غیر خودشان باشد.
19.در جامعه اسلامی، ایمان داشتن شرط اصلی برای انتخاب مدیر و سرپرست است و اصولاً پستهای كلیدی (همچون مدیریت)، نباید به افراد بی ایمان واگذار شود، چون امكان سوء استفاده در این سمتها فراوان است.
آگاهی از گذشته
وَ یعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ (آل عمران، 48)
خداوند به حضرت عیسی كتاب و حكمت و تورات و انجیل آموخت.
20.مدیران هر برهه از زمان باید از حوادث و قوانین گذشته آگاه باشند و بدانند در گذشته چهاتفاقاتی در سازمان رخ داده و چه مقرراتی وضع گردیده است. (چنان كه خداوند به حضرت عیسی، تورات را كه قوانین گذشته بود، آموخت.)
شناخت تهدیدها
فَلَمّا أَحَسَّ عیسی مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللّهِ ... (آل عمران، 52)
هنگامی كه عیسی احساس كرد اطرافیانش كفر میورزند، گفت: چه كسانی مرا در راه خدا یاری میکنند.
21.هوشیاری در شناخت افكار و عقاید و تهدیدها، یكی از شروط اساسی رهبری است.
22.شناخت نیروهای وفادار و سازماندهی و تمركز آنان، برای اداره جامعه و ادامة حركت ضروری است.
سوءاستفاده از مقام
ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ یؤْتِیهُ اللّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنّاسِ كُونُوا عِبادًا لی ... (آل عمران، 79)
هیچ انسانی كه خداوند به او كتاب و حكمت و نبوت و حكومت داده است، حق ندارد به مردم بگوید: بندگان من باشید.
23.سوء استفاده از موقعیت و مسؤولیت، برای هیچ كس مجاز نیست و باید با آن به شدت برخورد نمود.
پیگیری تا حصول نتیجه
مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لایؤَدِّهِ إِلَیكَ إِلاّمادُمْتَ عَلَیهِ قائِمًا...(آل عمران، 75)
بعضی از اهل كتاب (یهودیان) كسانی هستند كه اگر به او دیناری بدهی آن را به تو برنمیگرداند، مگر آنكه برای مطالبة آن دائماً بالای سر او بایستی.
24.پیگیری برای رسیدن به نتیجه، اصلی مهم درمدیریت است، چنانكه خداوند وصول مطالبات را به پیگیری مستمر منوط میداند.
پیمان و پشتیبانی از مدیران
وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ میثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ ... (آل عمران، 81)
خداوند از پیامبران پیشین پیمان گرفت كه هرگاه علم و حكمت به شما دادم و سپس پیامبری آمد كه آن مطالب را تصدیق میكرد، به او ایمان آورید و او را یاری كنید.
25.درمدیریت اسلامی، لازمة سپردن مسؤولیتها گرفتن پیمان است كه بر طبق موازین و اصول، انجام تكلیف شود.
26.مدیران قدیمی باید از مدیران جدید پشتیبانی كنند و مدیران جدید هم باید از مدیران قدیمی تجلیل كنند.
قانون و رهبری
كَیفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلی عَلَیكُمْ آیاتُ اللّهِ وَ فیكُمْ رَسُولُهُ...(آل عمران، 101)
خداوند خطاب به مردم مدینه میفرماید: چگونه كفر میورزید در حالی كه آیات خدا بر شما تلاوت میشود و رسول خدا در بین شماست.
27.وجود قانون و حضور رهبری، دو اصل لازم برای جلوگیری از انحراف است. (اگر قوانین و مقررات كامل و جامع، و رهبری آگاه و ناظر وجود داشته باشد، عدول از مسیر اهداف، امری عجیب خواهد بود، زیرا خداوند میفرماید: چگونه كافر میشوید در حالی كه قوانین كامل الهی و رهبری معصوم در میان شماست.)
نظارت، اصلاح سازمان
وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَیالْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِالْمُنْكَرِ...(آل عمران، 104)
از میان شما باید گروهی باشند كه دیگران را به خیر دعوت نمایند و از بدیها بر حذر دارند.
28.باید همواره گروهی جهت نظارت بر امور، در سازمانها باشند كه ضمن دانستن اهداف سازمانی بر رفتارهای فردی و سازمانی افراد دقت نمایند تا هر كجا مغایرتی با آن اهداف دیدند، تذكر دهند.
29.اصلاح سازمان و جلوگیری از انحراف، بدون قدرت منسجم كه از سویمدیریت عالی حمایت شود امكان پذیر نیست.
انتصاب
وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ ... (آلعمران، 121)
خداوند در یادآوری جنگ احد خطاب به پیامبر اكرم صلیالله علیهوآله میفرماید: آن صبحی كه از خانهات خارج شدی و مؤمنان را برای جنگ در جایگاه خودشان قرار دادی.
30.انتصاب افراد برای جایگاههای استراتژیك و حساس بر عهدة شخص مدیر است و باید مستقیماً در انتخاب ایشان، اعمال نظر نماید.
امدادهای الهی
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یكْفِیكُمْ أَنْ یمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلینَ (آل عمران، 124)
پیامبرصلیاللهعلیهوآله به سپاه خود در جنگ بدر میفرماید: خداوند ما را با سه هزار فرشته یاری میکند. آیا این مژده برای ما كافی نیست؟
31. یكی از وظایف رهبری، امیدوار كردن افراد و توجه دادن آنها به امدادهای خداوند، در راه رسیدن به اهداف است.
ناامیدی رقبا
لِیقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ كَفَرُوا أَوْ یكْبِتَهُمْ فَینْقَلِبُوا خائِبینَ (آلعمران، 127)
امدادهای الهی برای آن بود که كفار ریشه كن شوند یا ناكام و ناامید بازگردند.
32.شیوةمدیریت و اتخاذ سیاستها، باید به نحوی باشد كه دشمن و رقبا به ناامیدی كشیده شوند.
تلاش
وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ (آلعمران، 136)
و چه نیكوست پاداش اهل عمل.
33.با شعار و آرزو نمیتوان به چیزی دست یافت، كار و عمل و سخت كوشی است كه شیرینی موفقیت را به كام انسان مینشاند.
تقویت روحیه، بررسی عوامل شكست
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلاعْلَوْنَ ... (آلعمران، 139)
پس از شكست در جنگ احد، خداوند خطاب به مسلمانان میفرماید: سستی نكنید و غمگین نباشید كه شما برترید.
34.شكست موضعی در یك برهه از زمان، نشانه شكست نهایی نیست، بلكه تجربهای برای رسیدن به موفقیت و پیروزی است.
35.مدیر و رهبر باید روحیهها را تقویت كند.
36.در ضمن روحیه دادن باید به عوامل شكست توجه كرد. (چنان كه خداوند ضمن تقویت روحیه، فرمود: این بار سستی كردید و به دستورات خوب عمل نكردید.)
انسجام رویه
ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِكُمْ... (آلعمران، 144)
خداوند در بیان ضعفهای جنگ احد و توبیخ كسانی كه شایعه شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله را انتشار دادند فرمود: محمد پیامبری است كه قبل از او هم پیامبرانی آمدهو رفته، پس آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، شما به وضعیت گذشته خود برمیگردید؟
37.رویههای سازمانی باید چنان تشكّل و انسجامی داشته باشند كه حتی نبودن مدیر و رهبر در برهه ای از زمان، ضربه ای به سازمان و جریان امور آن نزند.
عوامل شكست سازمان
حَتّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی اْلامْرِ وَ عَصَیتُمْ ... (آلعمران، 152)
خداوند در بیان علل شكست جنگ احد میفرماید: شما رو به پیروزی بودید تا آنكه سست شدید و در میانه جنگ به نزاع بر سر تقسیم غنایم پرداختید و از دستور پیامبر نافرمانی كردید.
38.از جمله عوامل شكست هر سازمان، سستی افراد در انجام وظایف، نزاع و اختلافات داخلی و عدم اطاعت ازمدیریتی واحد است.
مدیریت بحران
إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یدْعُوكُمْ ... (آلعمران، 153)
به یاد بیاورید هنگامی كه در جنگ احد فرار میكردید و به هیچ كس توجه نمیكردید در حالی كه پیامبر شما را فرا میخواند.
39.در صحنههای حساس و مشكلات خطرآفرین سازمان، افراد سست و ترسو خود را كنار خواهند كشید.
40.دستورات مدیر در لحظههای حساس، موجب به حركت درآمدن ترسوها و سستها نمیشود، لذا نباید پستهای كلیدی را به ایشان سپرد.
41.آنجا كه مشكلات و سختیها جلوهگر میشود، مدیر باید حضوری پررنگتر داشته باشد.
عطوفت، مشورت، توكل
فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلامْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ (آلعمران، 159)
خداوند پس از بیان ضعفهای جنگ احد، خطاب به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: از تقصیر آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش كن و برای تصمیمگیریهای آینده از آنان مشورت بگیر. امّا هنگامی كه تصمیم گرفتی، قاطع باش و به خدا توكل كن و آن را عملی ساز.
42.رهبری ومدیریت صحیح با عفو و عطوفت همراه است.
43.در مشورت كردن، محاسنی همچون تفقد از نیروها و دخیل كردن آنها در تصمیم سازی، شكوفایی استعدادها، گزینش بهترین رای، ایجاد انگیزه و علاقه برای اجرای تصمیم نهایی، نهفته است.
44. مشورت، تصمیمساز است و منافاتی با تصمیمگیری قاطع مدیر ندارد.
45.در كنار فكر و مشورت و تصمیمگیری، توكل برخدا لازم است.
شناخت ضعفها
وَلَمّا أَصابَتْكُمْ مُصیبَةٌ...قُلْتُمْ أَنّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ... (آلعمران، 165)
هنگامی كه مصیبتی (همچون شكست جنگ احد) به شما رسید، گفتید: این مصیبت از كجاست؟ بگو: آن از سوی خودتان است.
46.در جستجوی عوامل شكست، ابتدا باید به دنبال عوامل داخلی و ضعفهای سازمانی بود، سپس عوامل خارجی بررسی شود، زیرا عوامل داخلی به دست مدیران سازمان قابل کنترل است.
ارزیابی عملكرد، نظریه سیستمی
أَنّیلاأُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ...(آلعمران،195)
خداوند میفرماید: من تلاش هیچ صاحب عملی را تباه نمیكنم، زن باشد یا مرد، همه از یكدیگرید.
47.در سازمانها باید روشی جهت شناسایی كسانی كه وظیفة خود را به خوبی انجام میدهند، وجود داشته باشد تا ضمن تشویق آنها، انگیزش سازمانی را تقویت نمود.
48.تلاش و تلاشگر هر دو مهم هستند، كارها هم باید حسن فعلی (شكل درست) داشته باشد و هم حسن فاعلی (نیت درست).
49.در سازمانهای اسلامی، همة افراد سازمان مثل اعضای یك پیكرند در نتیجه تخریب یك فرد به مثابة تخریب سازمان است.
50.در یك بدن همة اعضا باید با هم رشد كنند، لذا باید امكان رشد سازمانی برای همة افراد فراهم باشد و تلاشمدیریت عالی سازمان بر ارتقای كیفی همة افراد معطوف گردد.
جبران خدمات
أَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لا یؤْتُونَ النّاسَ نَقیرًا (نساء، 53)
خداوند در بیان حالات یهودیان میفرماید: اگر حكومت در دستشان بود ذرهای از اموال و داراییها را به مردم نمیدادند و همه را برای خود برمیداشتند.
51.مدیر سازمان باید به فكر رفاه افراد سازمان و وضعیت معیشتی ایشان باشد. (یكی از وظایف مدیران، توجه به مشكلات معیشتی افراد است.)
اهلیت و صلاحیت
إِنَّ اللّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اْلاَماناتِ إِلی أَهْلِها ... (نساء، 58)
خداوند فرمان میدهد كهامانتها را به صاحبانشان بدهید.
در روایات متعدد منظور از امانت، رهبری ومدیریت جامعه معرفی شده است.
52.ملاك عزل و نصبها، باید اهلیت و صلاحیت افراد باشد. كلید خوشبختی جامعه، بر سر كار بودن افراد لایق و رفتار عادلانه است و منشا نابسامانیها، ریاست نااهلان است.
امام علی علیه السلام میفرماید: هر كس خود را در جامعه بر دیگران مقدم بدارد، در حالی كه بداند افراد لایقتر از او هستند، قطعاً به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت كرده است.
تشكیلات و سلسله مراتب
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوااللّهَ وَ أَطیعُواالرَّسُولَ وَ أُولِیاْلامْرِ مِنْكُمْ...(نساء، 59)
ایكسانی كهایمان آوردهاید از خداوند اطاعت كنید و فرمان پیامبر و جانشینان او را گردن نهید.
53.برای انجام اهداف سازمانی باید تشكیلات مناسب و به تبع آن سلسله مراتب تعریف شود.
54.در اجرای دستورات، اصل سلسله مراتب باید رعایت شود.
حذف دوچهرگان
وَ یقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَیتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَیرَ الَّذی تَقُولُ ... فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ ... (نساء، 81)
منافقان به هنگام روز در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله میگفتند: هر چه شما بگویید درست است! ولی هنگامی كه از نزد پیامبر میرفتند، برخلاف گفتههای او عمل میكردند. خداوند میفرماید: ای پیامبر از ایشان اعراض كن.
55.افراد دوچهره باید از تشكیلات سازمان حذف شوند و یا لااقل در پستهای كلیدی قرار نگیرند.
پیشگامی مدیر
فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ .... وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ ... (نساء، 84)
ای رسول! در راه خدا پیكار كن و مؤمنان را به جهاد ترغیب كن.
56.در اجرای برنامههای سازمانی، مدیر باید پیشگام باشد تا موجب ایجاد انگیزش در افراد سازمان گردد.
دوری از تبعیض
فَلا تَمیلُوا كُلَّ الْمَیلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ... (نساء، 129)
پس تمایل خود را متوجه یك طرف ننمایید تا دیگری بلاتكلیف رها شود.
57.مدیر نباید با رفتارهای تبعیض آمیز بعضی از نیروها را منزوی كند، بلكه باید نسبت به تمام نیروها توجه داشته باشد تا موجب افزایش انگیزش كاركنان را فراهم آورد.
ضابطه مداری
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَینِ وَ اْلاَقْرَبینَ... (نساء، 135)
ای كسانی كهایمان آوردهاید! همواره عدالت را بر پا دارید و برای خدا گواهی دهید، اگر چه به زیان خود یا والدین و بستگانتان باشد.
58.ضوابط بر روابط مقدم است، باید بر طبق ضابطه عمل نمود حتی اگر روابط را مخدوش نماید.
شایستگی و پاداش
وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم(مائده،9)
خداوند به كسانی كه ایمان آوردهاند و كارهای شایسته انجام دادهاند، وعدة آمرزش و پاداش بزرگ داده است.
59.تشویق و اعطای پاداش بر مبنای شایستگی و كیفیت كار، عاملی مهم در تقویت انگیزش كاركنان است.
سرپرستی
وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ میثاقَ بَنیإِسْرائیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیعَشَرَ نَقیبًا...(مائده،12)
خداوند از بنیاسرائیل پیمان گرفت، سپس از میان آنها دوازده سرپرست برای دوازده طایفه برانگیخت.
60.سرپرست هر صنف بهتر است از همان صنف انتخاب شود تا مشكلات و مسائل آنها را بیشتر درك كند. مثلاً اگر قرار است برای بیمارستانی مدیر انتخاب شود بهتر است پزشك باشد. گرچه داشتن توان و دانشمدیریت ضروری است.
فساد اداری
وَتَرى كَثیرًا مِنْهُمْ یسارِعُونَ فِیاْلإِثْمِ وَالْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ...(مائده،62)
بسیاری از مدعیان ایمان را میبینی كه در گناه و ظلم و حرام خواری شتاب میكنند.
61.فساد اداری (سُحت)، از فساد اجتماعی (عدوان) و فساد اخلاقی (اثم) خطرناكتر و بدتر است. لذا اولین گام در راستای اصلاح سازمانها، تغییر در رویهها و فرایندهای سازمانی جهت از بین رفتن فساد اداری است.
شفاف سازی دستورات
فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ (مائده، 94)
خداوند پس از بیان قسمتی از احكام شكار میفرماید: بعد از این، هر كه از این مرزها تجاوز كند، او را عذابی دردناك است.
62.قبل از ابلاغ دستورات، نمیتوان کارکنان را مؤاخذه نمود، بلكه ابتدا باید به نحوی كه همگان در جریان قرار گیرند دستورات ابلاغ شود، سپس در صورت تعدی از آن مؤاخذه و تنبیه صورت گیرد. (واحد اداری سازمانها كه وظیفة ابلاغ دستورات را بر عهده دارند باید از شیوههایی استفاده كنند كه همة افراد سازمان در جریان آن دستورات قرار گیرند.)
طبقهبندی اطلاعات
قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها كافِرینَ (مائده، 102)
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با مردم دربارة حج سخن میگفت. كسی پرسید آیا حج همه ساله واجب است؟ پیامبر پاسخ نداد. او چند بار پرسید. رسول خدا فرمود: این همه اصرار برای چیست؟ اگر بگویم آری، كار شما سخت میشود. یكی از عوامل هلاكت امتهای گذشته سؤالهای نابجا و عمل نكردن به آنها بود.
63.اطلاعات و دانش سازمانی باید ردهبندی و طبقهبندی شود و مدیران نباید بعضی از اطلاعات و دانستههای خود را در اختیار عموم كاركنان بگذارند، نظیر مشكلات اقتصادی و بحرانهای سازمانی.
شفاف سازی روش مدیریت
قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنّی مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یوحى إِلَی...(انعام، 50)
ای پیامبر به مردم بگو: من ادعا نمیكنم كه گنجینههای خداوند نزد من است و غیب میدانم و ادعا نمیكنم كه من فرشتهام، بلكه من آنچه را كه به من وحی میشود پیروی میكنم.
64.اهداف و شیوة كار مدیر باید صریح و روشن بیان شود.
65.مدیران باید همچون دیگران در زندگی شخصی از امكانات عمومی استفاده كنند و استفاده از امكانات ویژه صحیح نمیباشد.
نظریه انگیزش و تكریم ارباب رجوع
وَ إِذا جاءَكَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیكُمْ... (انعام، 54)
خداوند به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: هر گاه مؤمنان نزد تو آمدند به ایشان سلام كن.
66.مدیران باید با برخوردی محبتآمیز، به کارکنان و مراجعان شخصیت دهند تا موجب افزایش انگیزش سازمانی و تكریم ارباب رجوع گردد.
سرعت عمل
وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبینَ (انعام، 62)
و خداوند سریعترین حسابرسان است.
67.سرعت حسابرسی در دستگاههای نظارتی و سرعت در رسیدگی به امور در دستگاههای اجرایی یك ارزش و ضرورت است.
علم و حكمت
إِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ عَلیمٌ (انعام، 83)
پروردگارت حكیم و داناست.
68.علم و حكمت، دو شرط لازم برای تدبیر ومدیریت امور است. (با توجه به اینكه كلمة رب در لغت به معنای مربی آمده است.)
برنامهریزی و اجرا
فالِقُ اْلإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّیلَ سَكَنًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبانًا ذلِكَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ (انعام، 96)
خداوند، شكافندة سپیدهدم است و شب را مایة آرامش و خورشید و ماه را وسیله شمارش ایام قرار داد. این است اندازهگیری و برنامهریزی خداوندِ قدرتمند و دانا.
69.برنامهریزی دقیق و اجرای كامل برنامهها، نیاز به علم و قدرت دارد، علم برای تدوین برنامه و قدرت برای اجرای نیكوی آن.
پایداری بر اهداف
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ اْلإِنْسِ وَ الْجِنِّ... (انعام، 112)
ای پیامبر! اینان تنها در برابر تو به لجاجت نپرداختهاند بلكه برای هر پیامبری دشمنانی از شیطانهای انسانی و جنّی قرار دادیم.
70.مدیران باید برای مخالفتها آماده باشند و بدانند كه در برابر هر تغییر و اصلاحی، مقاومت و مخالفت صورت میگیرد.
مدیران فاسد
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فی كُلِّ قَرْیةٍ أَكابِرَ مُجْرِمیها لِیمْكُرُوا فیها... (انعام، 123)
در هر دیاری بزرگانی از مجرمان به حیله و فسق و فساد میپردازند.
71.مدیران و رهبران فاسد، ریشة فساد اجتماع هستند.
72.تزویر و دروغ، حربههای اصلی مدیران و رهبران فاسد است.
عبرت از گذشتگان
وَ كَمْ مِنْ قَرْیةٍ أَهْلَكْناها ... (اعراف، 4)
چه بسیار آبادیهایی كه اهل آن به خاطر فساد و كفر نابود شدند.
73.در تصمیمگیریها، باید سرگذشت كسانی كه در شرایط مشابه تصمیمگیری كردهاند، مورد توجه و عبرت قرار گیرد.
پاسخگویی
فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ (اعراف، 6)
قطعاً مردم و پیامبران، از آنچه انجام دادهاند بازخواست خواهند شد.
74.در سازمان، هم رهبران و مدیران باید نسبت به اقدامات و تصمیمات خود مسؤولند، همچنین افراد عادی و کارکنان نیز باید نسبت به آنچه بر دوششان گذاشته شده، پاسخگو باشند.
دوری از تكبّر
قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ ... (اعراف، 13)
خداوند به شیطان فرمود بیرون رو، از چه روی تكبّر ورزیدی؟!
75.تكبّر، چه برای افراد عادی و چه برای پستهای مهم و مدیران ارشد، آفت و آسیب است و باعث خواری و شكست میشود.
تمهید مقدمات
فَكُلا مِنْ حَیثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ ... (اعراف، 19)
خداوند به آدم فرمود: تو و همسرت، هر چه خواستید در این باغ بخورید ولی به آن درخت نزدیك نشوید.
76.مدیران و رهبران باید ابتدا امكانات را در اختیار كاركنان بگذارند و راه صحیح استفاده از آن را به ایشان بیاموزند، سپس انتظار كار صحیح و درست و بدون نقص داشته باشند.
بیان ویژگیهای خود
وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمینٌ (اعراف، 68)
قرآن از زبان پیامبر میفرماید: من برای شما خیرخواه و امین هستم.
77.بیان ویژگیهای مثبت خود، در موارد ضرورت و آنجا كه برای دیگران سازنده باشد، مانعی ندارد.
انتقاد شنوی
قالُوا أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِینا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسى رَبُّكُمْ أَنْ یهْلِكَ عَدُوَّكُمْ ... (اعراف، 129)
قوم بنیاسراییل به حضرت موسی گفتند: هم پیش از آمدنت ما در سختی بودیم و هم اكنون كه تو آمدهای. موسی خطاب به ایشان فرمود: امیدوارم خداوند دشمن شما را به زودی نابود كند.
78.مدیر باید به انتقادها گوش فرا دهد و در پاسخ جوابهایی بدهد كه كاركنان به اصلاح امور امیدوار شوند.
كادرسازی
وَ قالَ مُوسى ِلاَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی ... (اعراف، 142)
موسی به برادرشهارون گفت: در غیاب من جانشین من در میان قوم باش.
79.فردی به عنوان جانشین (معاون مدیر) باید در كنار مدیر اصلی و با تجربه، در فراز و نشیبها باشد تا ضمن كسب تجربه، او را یاری دهد و در غیاب مدیر، سازمان بدون رهبر نماند.
80.یكی از وظایف اصلی مدیران كادر سازی است.
برنامهریزی
وَ كَتَبْنا لَهُ فِی اْلالْواحِ مِنْ كُلِّ شَیءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصیلاً لِكُلِّ شَیءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ یأْخُذُوا بِأَحْسَنِها ... (اعراف، 145)
در الواح تورات، به موسی در هر موردی پندی دادیم و به او گفتیم: آنها را با قوت اجرا كن و به قوم خود فرمان ده كه بهترین آنها را انتخاب كنند و اجرا نمایند.
81.در برنامهریزی باید بهترین روش را انتخاب نمود و آن را با تمام توان انجام داد. گرچه در بعضی شرایط،مدیریت اقتضائی، مفهوم بهترین اقدام را تبیین میکند.
گزینش
وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً ... (اعراف، 155)
حضرت موسی برای رفتن به میعادگاه خداوند، هفتاد نفر را انتخاب كرد.
82.افرادی كه به پستهای حساس و اصلی منصوب میشوند، باید حتماً گزینش شوند تا صلاحیتهای لازم را داشته باشند، هر كسی در هر سطحی نمیتواند در جایگاه تصمیم گیری قرار گیرد.
باور اهداف
یؤْمِنُ بِاللّهِ وَ كَلِماتِهِ ... (اعراف، 158)
خداوند در بیان صفات حضرت رسول صلی الله علیه و آله میفرماید: پیامبری كه به خدا و گفتار او ایمان دارد.
83.شخصی كهمدیریت سازمان را برعهده دارد باید از ماموریت سازمان و اهداف سازمانی اطلاع كافی داشته و به آن ایمان داشته باشد تا بتواند زیردستان را در این راه توجیه، یاری و هدایت كند.
توزیع امكانات
اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَینًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ ... (اعراف، 160)
خداوند به حضرت موسی فرمود: با عصایت به این سنگ بزن، پس از آن سنگ دوازده چشمه جوشید و هر قبیله از یكی از آنها استفاده كرد.
84.تقسیم و توزیع عادلانه امكانات و منابع، نقش مهمی در تسهیل امور دارد.
تبیین تهدیدها
وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ (اعراف، 175)
ای پیامبر! داستان بلعم باعورا را بر مردم بخوان كه از علم خود اندكی به او داده بودیم و قدرت اجابت دعا و برخی كرامات را داشت تا آن كه شیطان او را در پی خویش كشید و از گمراهان شد.
85.رهبران و مدیران، باید مواردی كه ماموریت و اهداف سازمان را تهدید میكند و باعث شكست میشود، را به افراد تحت تكفل خود گوشزد كنند و با بیان سرگذشت فریب خوردگان، آنان را برای مقاومت در مسیر صحیح آماده سازند.
شایسته سالاری
إِنَّ وَلِیی اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ یتَوَلَّى الصّالِحینَ (اعراف، 196)
پیامبر اكرم میفرماید: سرپرست من خدایی است كه این كتاب آسمانی را نازل كرده و او همة صالحان را سرپرستی و هدایت میكند.
86.رعایت اصل شایسته سالاری لازم است حتی در مورد زیردستان. (خداوند كسانی را كه شایسته هستند، سرپرستی میكند.)
ترغیب كاركنان
یا أَیهَا النَّبِی حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتالِ ... (انفال، 65)
ای پیامبر مؤمنان را برای پیكار با كفار تشویق كن.
87.یكی از وظایف مدیران، آن است كه با حرف و عمل خود، زیردستان را در جهت نیل به اهداف تشویق و ترغیب نمایند.
مدیریت اقتضایی
اْلانَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْكُمْ ... (انفال، 66)
اكنون خداوند در امر جهاد، به شما تخفیف داد.
88.در مدیریت، گاهی باید به دلیل تغییر شرایط و اقتضائات، آئین نامهها تغییر كند و این امر با قاطعیت درمدیریت منافاتی ندارد.
تمركز بر هدف
ما كانَ لِنَبِی أَنْ یكُونَ لَهُ أَسْرى حَتّى یثْخِنَ فِی اْلارْضِ ... (انفال، 67)
هیچ کسی حق اسیر گرفتن ندارد مگر بعد از آن كه بر منطقه غلبة كامل پیدا كرد. (اسیر گرفتن، شما را از فتح و پیروزی دور نكند.)
89.در مدیریت، تمركز بر هدف و دوری از تشتّت، یك ضرورت برای نیل به اهداف است.
اجرای مقررات و انعطاف در امور
فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُم...(توبه،5)
هنگامیكه ماههای حرام سپری شد، مشركان و دشمنان خدا را هر كجا یافتید بكشید یا دستگیر كنید یا در محاصره قرار دهید و از هر سو در كمین آنها باشید، پس اگر توبه كردند و مسلمان شدند آزادشان كنید.
90.درمدیریت صحیح، هم تندی لازم است (خذوهم...)، هم نرمش و بخشش (خلوا سبیلهم)، این دو اصل همیشه باید در كنار هم باشند.
آرامش
ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ ... (توبه 26)
سپس خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد.
91.آرامش و اطمینان، شرط تعقل صحیح است، زیرا كه پریشانی و اضطراب باعث جلوگیری از تفكّر و دقّت و خلاقیت میشود. (در جبهه، پیامبر صلی الله علیه و آله نگران فرار مسلمین بود و مسلمانان نگران شكست، خداوند هر دو نگرانی را با لطف خود و فرستادن آرامش بر دلهای ایشان برطرف كرد.)
توان اجرایی، پیامدهای تصمیم
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیلَةً فَسَوْفَ یغْنیكُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ... ( توبه، 28)
ای مؤمنان! مشركان، پلید و ناپاكند، پس بعد از این نباید به مسجد الحرام وارد شوند و به خاطر قطع رابطه داد و ستد، از فقر و تنگدستی نترسید كه خداوند از فضل خویش شما را بینیاز خواهد كرد.
92.در اعلام برنامهها، توجه به توان اجرایی و موقعیت خود ضروری است. (با آنكه مشركان همیشه پلید و ناپاك بودهاند ولی چون در سال نهم مسلمانان قدرت اجرا پیدا كردند این موضوع اعلام شد.)
93.در دستورات و آئین نامهها، به تنشها و پیامدهای آن توجه شود. (خداوند، پیامد قطع رابطه را كه كسادی بازار و فقر است، تذكر میدهد و با قاطعیت میفرماید: نگران نباشید زیرا روزی دست خداست.)
حفظ شخصیت مدیران
عَفَا اللّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى یتَبَینَ لَكَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبینَ ( توبه،43)
ای پیامبر! خدا از تو درگذشت، چرا پیش از این كه راستگویان را از دروغگویان بازشناسی، به ایشان اجازه مرخصی از جنگ دادی؟
روشنی، من، گل، آب - و پیامی در راه - ساده رنگ - در گلستانه - پیغام ماهی ها - نشانی - شب تنهایی خوب - ندای آغاز - دوست
دانلود دکلمه اشعار سهراب سپهری با صدای خسرو شکیبایی
حجم فایل: 28 مگابایت
منبع: وبلاگ همکار گرامی ادبیات «رویش باران فارسی راهنمایی»
آن زمان فرا خواهد رسید
در گذر زمان - نه چندان دور ، نه چندان نزدیك ،به باور من روزی می رسد كه دیگر كسی هراس گرسنگی شبانه را ندارد. آن روزها ،توهین و تهمت ،روغن چرخ زندگی ها نخواهد بود.
آن روزها ،آدم ها با دست و جیب خالی سفر می كنند چون می دانند هر جا روند مردمان آن سرزمین به گرمی میزبان اویند.
من می دانم !روزی فرا خواهد رسید كه دیگر دروغ واژه ای بی مصداق است
دانلود پاورپوینت "آن زمان فرا خواهد رسید"
با علم اگر عمل برابر گردد/ کام دو جهان ترا میسر گردد
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی /زان روز حذر کن که ورق بر گردد (ابوسعيد)
شيخ ابوسعيد يكي از مريدان خود به نام خواجه حسن مودب را كه هنوز از خودخواهي
در باطنش بود ، فرمود تا سبدي برداشته به بازار رود ، هر شكنبه و جگر مي يابد بخردو
در آن سبد نهاده در پشت خود نهد و به خانقاه بيايد. خواجه حسن آن سبد بر دوش نهاده
از اينكه مي ديد در انظار مردم جامه گرانبهايش آلوده به خون و نجاست مي شود ازشرم و
خجالت مي مرد و مي رفت. چون نزد شيخ آمد ، شيخ او را گفت: به بازار برو و بپرس كه
مردي را ديده اند كه سبدي پر ازشكنبه و جگربند بر دوش مي كشد.خواجه حسن به
حكم و اشاره شيخ به بازار رفت و از محلي كه سبد بر دوش گذاشته بود از يكا يك
دكان داران مي پرسيد و هيچ كس نگفت من چنين كسي را ديده ام . چون نزد شيخ آمد،
شيخ گفت: اي حسن! آن تويي كه خود را مي بيني .آن ذهن اغواگر توست كه تو را در
چشم تو مي آرايد او را قهر مي بايد كرد.
هر چه جهل و ناآگاهی ما بیشتر باشد بیشتر در مورد خیلی از مسائل که هیچ شناختی
نسبت به آن نداریم قضاوت می کنیم. ما تحت تاثیر باورها و افکار و عقایدمان هستیم و
اگر خطا و اشتباه باشند ما را به بیراهه می برند زیرا اندیشه انسان، به صورت رفتار
ظاهر میگردد و آنچه که به نفس ما قدرت می دهد جهل و نادانی ماست گاهي اوقات
حركتي مي بينيم به اشتباه فكر مي كنيم منظورآن شخص، ما هستيم و در ذهن خود آن را
تفسير بزرگ كرده و دليل دشمني و كدورت را ايجاد مي نماييم. در کل معمولا زمانی قضاوت
می کنیم که عجول ،بدبین ،ظاهر بین ،خود خواه و خودمحور هستیم،به جای
عقل از احساس استفاده می کنیم.
گاهی ز درد درد هیاهوی میزنیم /گاهی ز صاف میکده هیهات میکنیم
چون یک نفس به صومعه هشیار نیستیم / مست و خراب کار خرابات میکنیم(عطار)
شکرگزاری آغازموفقیت
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند / کفر،نعمت از کفت بیرون کند
هیچکس نباید به خودش اجازه بده که در مقابل بالا و پایین زندگی وسختی ها تسلیم بشه
وقتی قدرت خداوندی در ما وجود داره چرا باید گاهی اوقات حس یأس و ناامیدی کنیم؟؟؟
و بدانیم آنچه زندگی را زیبا می کنه تلاش برای موفق بودن است
اگه ما وظایف خود را به بهترین صورت انجام دادیم حتما خداوند به بهترین نحو پاسخ تلاش های ما رو میده...
و یاد بگیریم که مثبت فکر کنیم..وبدانیم تمام کاینات گوش به فرمان افکار ما هستند!!!پس یاد بگیریم مثبت فکر کنیم.....
ما تنها زمانی موفق میشیم که تمام انرژی خودمون رو روی کاری که داریم انجام میدیم
یا هدفی که دنبال میکنیم متمرکز کنیم...چون پرتو های خورشید تا متمرکز نشوند نمی سوزانند......
و بدانیم که نگاه خداونند در لحظه به سمت ماست و ما را هدایت میکنه...
به گفته یكی از بزرگان "موفقیت یك فرآیند است نه یك اتفاق"،"یك سفر است نه یك مقصد"
و "موفقیت شرایطی است كه باید آن را جذب كنید نه آن را تعقیب كنید.
" شما نمیتوانید از روی شانس و اقبال به پیروزی برسید یا با عجله به آن دست یابید.
شما نمیتوانید آن را به ارث ببرید یا از دیگری كسب كنید.
موفقیت چیزی است كه باید با تلاش سخت و طولانیمدت آن را به دست آورید و مانند هرچیز دیگر،
قیمتی دارد كه گاهی خیلی بالاست وبیشتر مردم واقعا آمادگی پرداخت این هزینه را برای رسیدن
به پیروزی ندارند.
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...
اُدعُوا اللهَ وَ اَنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که
خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد
روزهای قشنگ کودکی تو هرگز برنمی گردن ، عزیزم برای تو می نویسم روزگاری میرسه که تو در جستجوی کودکیت تاریخ رو ورق میزنی اما کودکی برنمی گرده ، عزیزم تو قسمتی از نور خدا ، توی آسمونی، تو فرشته ای در لباس انسان ،که ایزد آسمونها برای تکاملت نیاز به هبوط زمینی را درتو دید عزیزکم هیچ وقت پاکی وبی آلایشی آسمونیت روفراموش نکن ،سرشتت رو همیشه کودک نگه دار !
""""""""""""""""""""""""""
سرمشقهاي آب بابا يادمان رفت رسم نوشتن با قلمها يادمان رفت گل كردن لبخند هاي همكلاسي در يك نگاه ساده حتي يادمان رفت ترس از معلم،حل تمرين،پاي تخته آن روزهاي بي كلك يادمان رفت راه فرار از مشقهاي زنگ اول اي واي ننوشتيم آقا يادمان رفت آن روزها راآنقدر شوخي گرفتيم که جديت تصميم كبري يادمان رفت شعرخداي مهربان را حفظ كرديم يادش بخيراما خدا را يادمان رفت در گوشمان خواندند رسم آدميت آن حرفها را زود اما يادمان رفت فردا چه كاره مي شوي؟موضوع انشا ساده نوشتيم آنقدرتا يادمان رفت ديروز تكليف آب بابا بود و خط خورد تكليف فردا نان و بابا يادمان رفت """""""""""""""""""""""""""""""""
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسى که به زندان عشق دربند است
بگفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو ، به بالاى دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهر گسل
که برشکستى و ما را هنوز پیوند است
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پاى تو کان هم عظیم سوگند است
ز دست رفته نه تنها منم درین سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدى ز دوست خرسند است
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
دنیا را بد ساختند...
کسی را که دوست داری،دوستت ندارد...
کسی که تو را دوست دارد،تو دوستش نداری...
اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد،به رسم و آیین زندگانی به هم نمی رسند...و این رنج است...زندگی یعنی این...
"دکتر علی شریعتی"
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست....
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار مینویسم
"خانه ی دوستی ما اینجاست "
تا که سهراب نپرسد دیگر:
"خانه ی دوست کجاست ؟ "
"""""""""""""""""""""""""""""""""""
زندگـــی ،عشق ، امیــــــد
و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست
گل مریــــم ، گل رز
بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال
از تمنــــــا بنویس ...
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
از غروبـی بنویس که چو یاقوت و شقایق ســـرخ است
بنویس از لبخنــــد
از نگاهی بنویس
که پر از عشق به هر جای جهان می نگرد
قلمت را بردار روی کاغذ بنویس ...
زندگی با همه تلخی ها باز هم شیرین است...
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها، شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیف مان چفتی به رنگ زرد داشت
دوش مان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان مان از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مردِ مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درسِ آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد؛ این مشق ها را خط بزن
شیرینىِ در کنار هم بودن لبخندهاى امشب، هزار بار بهتر از اشکِ حسرت ریختن بر مزار جدایى هاى فرداست.
1 - لباس مناسب به تن کنید
وقتی که شما خوب به نظر برسید دیگران دید متفاوتی نسبت به شما پیدا می کنند. با حمام و مرتب کردن سر و صورت و پوشیدن لباس تمیز می توانید اعتماد به نفس لازم را کسب
2 - به نحوه ایستادن خود توجه کنید
اگر با سستی و بی حالی و شانه های افتاده صحبت می کنید، وقتی نسبت به آنچه انجام می دهید علاقه نشان نمی دهید و به خودتان عشق نمی ورزید این به این معناست که شما اعتماد به نفس کافی ندارید. در هنگام صحبت کردن صاف بایستید، سرتان را بالا بگیرید و تماس چشمی داشته باشید
دررديف و صف جلو قرار گیرید
اکثر مردم در مدرسه، اداره و جلسات ترجیح می دهند در ردیف عقب قرار گیرند چون از مورد توجه قرار گرفتن وحشت دارند و در واقع اعتماد به نفس ندارند. تصمیم بگیرید برای رفع آن در ردیف جلو بنشینید و بر ترس خود غلبه کنید.
4 - با صدای بلند صحبت کنید
اگر جزو گروهی هستید که از صحبت کردن با صدای بلند در جمع وحشت دارید از همین حالا شروع کنید. سعی کنید حداقل یک بار در گروه با صدای رسا صحبت کنید؛ از این روش نه تنها اعتماد به نفس خود را بالا می برید بلکه در جمع دوستان تان محبوب تر نیز می شوید.
5 - سخنران خود باشید
۳۰ تا ۶۰ ثانیه از سخنرانی هایی که اهداف و آرزوهای شما را در بردارد بر روی کاغذ بنویسید و آن را در جلوی آینه با صدای بلند مانند یک سخنران بازگو کنید حتی می توانید در ذهن خود نیز آن را مرور کنید.
6 - سپاسگزار باشید
به جای آن که به نداشته ها و نقاط ضعف خود تاکید کنید لیستی از چیزهایی که دارید تهیه کنید و هر روز زمانی را به قدردانی و سپاسگزاری اختصاص دهید. موفقیت های گذشته، مهارت های منحصر به فرد و حرکت های مثبت خود را مرور کنید.
7 - از دیگران تعریف کنید
وقتی ما نسبت به خود احساس مثبت نداریم به توهین و غیبت دیگران می پردازیم. برای تغییر آن باید یاد بگیرید از دیگران تعریف و از شایعه پراکنی در مورد دیگران خودداری کنید. با یافتن بهترین ها در دیگران بهترین ها را در خود می یابید.
روزها از پی هم گذشت و فرصت ها از کف رفت...
هرچه كاشتيم برنداشتيم،هرچه خورديم،چه بسيار گلوگيرمان شد،يا دل درد گرفتيم و آه و ناله مان به
هوا برخاست.هرچه آمديم،ديربود و برجا مانديم.هربار دويديم،عقب مانديم و يادمان رفت.
هرچه گفتيم،صدايمان ته حلق مان جا ماند و تارهاي خشكيده مان به هم گره خوردند."
ما از سايه هايمان عقب مانديم؛با دست هايي خالي و دل هايي خالي تر به امید رحمتش نشستیم
خداوند گفت:"پابياوريد،آورديم،اما چه دير!دست بياوريد،آورديم،اما چقدر خالي!دل بياوريد،چه فايده؛
حالي كه نداشت.حسي كه نبود و عاطفه اي كه مثل مرداب شده بود!"
ته دره بوديم و گفتيم:چقدردل و دست بياوريم براي دعا و ديدنت كه نگاهمان كني و بالايمان بکشي؟
گفتيم:چقدر گام برداریم براي دويدن به سمت افق نگاهت و براي ايستادن و زيارتت كه جوابمان
بدهي؟
گفتيم:چند تا چشم بياوريم و چقدر آنها را به اشك بنشانيم و چند بار در تو غرق شان سازيم و به خاطر
تو سوزناكشان كنيم كه صدايمان كني؟
ازاين جا تا مهر تو فاصله ها بسيار شده اند.ما ديركرده ايم.ما عقب مانده ايم.خدايا فرصت ها تمام
شدند و ما تمام تر...
فرصت ها از ما فاصله گرفته اند؛اما... هنوز دير نيست.بايد برخيزیم!"هنوز شاید فرصتی باشد ،
و این شعر زیبای قیصر دلم را آرام می کند:
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولی دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ايم
اگر داغ دل بود ما ديده ايم
اگرخون دل بود ما خورده ايم
اگر دل دليل است اورده ايم
اگر داغ شرط است ما برده ايم
اگر دشنه دشمنان گردنيم
اگر خنجر دوستان گرده ايم
گواهی بخواهيد اينک گواه:
همين زخم هايی که نشمرده ايم!
دلی سربلندوسری سر به زير
از اين دست عمری به سر برده ايم.
زندگي زيباست،دل پر از تمنا و عشق.بايد تسليم خواسته ها شد،بايد...
"افسوس كه فرصت هارنگ باخته اند،افسوس!"
یادم می آید معلم مهربانم بالاي صفحه كتابي كه سال ها پيش به من هديه داد،نوشته بود:
"امروز هوا صاف و آرام است؛اما شايد فردا طوفاني شود.اگر طوفان بيايد،فرصت هاي طلايي ما
را مي بلعند.آيا فكري كرده ايم؟آيا فرصت ها از ما گريزان نشده اند؟"
در فكر بودم كه روحاني مسجد از پشت بلندگو يك صفحه از نهج البلاغه را مي خواند:
"فرصت ها همچون عبور ابرها مي گذرند؛پس فرصت هاي نيك را غنيمت بشماريد."
من حس كردم هنوز دير نشده،پاهايم پرتوانند.نبض هايم پر از تپش اند.بايد برخيزم...
صدايی در گوشم پيچيد:"تو را دوست دارم و دست ها و پاها و دلت را...براي رفتن عجله كن.
چشم هايت به خواب نروند!
لحظه ها را يكي يكي شكار كن...زندگي پر از فرصت هاي زيباست...
خدایا شکرت
بهلول دانا!
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سئوال نمود: من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم ؟
بهلول جواب داد : آهن و پنبه!
آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقآ پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد.باز روزی به بهلول برخورد این دفعه گفت: بهلول دیوانه ! من چه بخرم تا منافع ببرم ؟
بهلول این دفعه گفت : پیاز بخر و هندوانه!
سوداگر این بار رفت و سرمایه تمام خود را پیاز و هندوانه خرید وانبار نمود . پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود .فوری بسراغ بهلول رفت و به او گفت: بار اول که با تو مشورت نمودم گفتی آهن بخر و پنبه .نفع بردم ! ولی باردوم این چه پیشنهادی بود کردی ؟تمام سرمایه من از بین رفت!
بهلول در جواب آن مرد گفت: روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم ولی بار دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم !
مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک نمود.
(آرتور کلارک)
ژوبرت :
" برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم ،
اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم ، احتیاج به جوانی دارم " . . .
دوست تو کسی است که هرگاه کلمه "حق" از تو شنید ، خشمناک نشود . . .
معبودا !
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . .
تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را
(امام علی علیه السلام)
یادها فراموش نخواهند شد ، حتی به اجبار
و دوستی ها ماندنی هستند ، حتی با سکوت . . .
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند
و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند . . .
دوستی کلام زیباییست که هرکس درکش کرد ، ترکش نکرد . . .
زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست ، همیشه باور داشته باش
لایق بهترین هایی . . .
اگر مایلید پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم . . .
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن . . .
زن مانند شیشه ی ظریف و شکستنی است
هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید ، زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند . . .
آموختهام که هیچگاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقتشان نگذارم . . .
پیروزی یعنی :
توانایی رفتن از یک شکست ، به شکستی دیگر
بدون از دست دادن اشتیاق . . .
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند
اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست
خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دینشان میفروشند
نه دینشان را برای دنیاشان
(دکتر علی شریعتی)
کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد . . .
آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده
میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک 20 ، منزل خوشبختی
زندگی ارزش دویدن دارد ، حتی با کفشهای پاره !
نیمکت کهنه باغ
خاطرات دورش را
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پاک کرده است
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی
چه زیباست که در اندیشهمان
دوست داشتن است…
چه شادیبخش است
وقتی نگاهمان میخندد.
چه مست میشود این دنیا آنگاه که…
دلمان پر از امید به فردایی روشن است.
من میدانم
از همین صبح زیبا…
از این گنجشکانی که رقصان آواز میخوانند…
از این صدای گذر آب در نهر کوچک زندگیمان میدانم
آری، امروز روز خوبیست…
بیشک معجزهای در راه است!!
خدا قول نداده آسمون هميشه آبی باشه و باغ ها پوشيده از گل
قول نداده زندگی هميشه به كامت باشه
خدا روزهای بی غصه و شادی های بدون غم و سلامت بدون درد رو هم قول نداده
خدا ساحل بی طوفان، آفتاب بی بارون و خنده های هميشگی رو قول نداده
خدا جاده های آسون و هموار، سفرهای بی معطلی رو قول نداده
قول نداده کوه ها بدون صخره باشن و شيب نداشته باشن
قول داده ؟
ولی خدا رسيدن يه روز خوب رو قول داده
خدا روزی روزانه ، استراحت بعد از هركار سخت و کمک تو كارها و عشق جاودان رو قول داده . عجب روزی می شه اون روز
پس ناملايمات زندگی رو شکر بگو و فقط از خودش کمک بگير که اوجاودانه است و بس
نااميدی مثل جاده ای پر دست اندازه که از سرعت کم می کنه
اما همين دست انداز نويد يه جاده صاف و وسيع رو بهت می ده
زياد تو دست انداز نمون
وقتی حس کردی به اون چيزی كه می خواستی نرسيدی خدا رو شکر کن چون اون می خواد
تو يه زمان مناسب غافلگيرت کنه و يه چيزی فراتر از خواسته الانت بهت بده
آرژانتین: سرزمین نقره (اسپانیایی)
آفریقای جنوبی: سرزمین بدون سرما (آفتابی) جنوبی (لاتین، یونانی)
آفریقای مرکزی: سرزمین بدون سرما (آفتابی) مرکزی (لاتین،یونانی)
آلبانی: سرزمین کوهنشینان
آلمان: سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن (فرانسوی – ژرمنی)
آنگولا: از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود
اتریش: شاهنشاهی شرق (ژرمنی)
اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان (یونانی)
ازبکستان: سرزمین خودسالارها (سغدی-ترکی-فارسی/دری)
اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی)
استرالیا: سرزمین جنوبی (از لاتین)
استونی: راه شرقی (ژرمنی)
اسرائیل: جنگیده با خدا (عبری)
اسکاتلند:سرزمین اسکاتها{در لاتین قوم گائل را گویند}(لاتین).
افغانستان: سرزمین قوم افغان (فارسی)
اکوادور: خط استوا (اسپانیایی)
الجزایر: جزیرهها(عربی)
السالوادور: رهایی بخش مقدس (اسپانیایی)
امارات متحده عربی: شاهزاده نشینهای یکپارچه عربی (عربی)
اندونزی: مجمع الجزایر هند(فرانسوی)
انگلیس: سرزمین پیر استعمار (ژرمنی)
اوروگوئه: شرقی
اوکراین: منطقه مرزی (اسلاوی)
ایالات متحده امریکا: از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی
ایتالیا: شاید به معنی ایزد گوساله (یونانی)
ایران: سرزمین آریاییها٬ برگرفته از واژهٔ «آریا» به معنی نجیب و شریف
ایرلند: سرزمین قوم ایر(انگلیسی)
ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی)؛
باهاما: دریای کم عمق یا ریشدارها(اسپانیایی)
بحرین: دو دریا (عربی)
برزیل: چوب قرمز
بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان (لاتین)
بلژیک: سرزمین قوم بلژ (از اقوام سلتی)، واژه بلژ احتمالاً معنی زهدان و
کیسه میداده
بلیز: یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژهای بومی به معنای آب گل آلود
بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشی)
بوتان: تبتی تبار
بوتسوانا: سرزمین قوم تسوانا
بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار (از زبانهای موره –دیولا)
بولیوی: از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین
پاراگوئه: این سوی رودخانه
پاکستان: سرزمین پاکان (فارسی /دری)
پاناما:جای پر از ماهی (زبان کوئِوا)
پرتغال: بندر قوم گال (از اقوام سلتی) (لاتین)
پورتوریکو: بندر ثروتمند (اسپانیایی)
تاجیکستان: سرزمین تاجیکها (فارسی /دری)
تانزانیا: این نام از هم امیزی تانگانیگا(سرزمین دریاچه تانگا) + زنگبار است
تایلند: سرزمین قوم تای
ترکمنستان: سرزمین ترک + ایمان=ترکیمان=ترکمان= ترکمن (سرزمین تورک هایی
که مسلمان شده اند)، مربوط به سده های آغازین اسلام
ترکیه: سرزمین قویها (ترکی با پسوند عربی)
جامائیکا: سرزمین بهاران
جیبوتی: شاید به پادری بافته از الیاف نخل میگفتند(زبان آفار)
چاد: دریاچه ( زبان بورنو)
چین: سرزمین مرکزی (چینی)
دانمارک: مرز قوم "دان”؛
دومینیکن: کشور دومینیک مقدس (اسپانیایی)
روسیه: کشور روشن ها، سپیدان (شاید از ریشه سکایی”راؤش”)
روسیه سفید (بلاروس): درخشنده (روس) سفید (روسی)
رومانی: سرزمین رومیها
زلاند نو: زلاند جدید (زلاند نام یکی از استانهای هلند به معنای دریاست)؛
ژاپن: سرزمین خورشید تابان (ژاپنی)
ساحل عاج: ساحل عاج
سریلانکا: جزیره باشکوه (سنسکریت)
جزایر سلیمان: از نام حضرت سلیمان
سوئد: سرزمین قوم "سوی”
سوازیلند: سرزمین قوم سوازی
سوئیس: سرزمین مرداب
سودان: سیاهان (عربی)
سوریه: سرزمین آشور (سامی)
سیرالئون: کوه شیر
شیلی: پایان خشکی- برف (از زبان بومی آنجا)
صحرا: بیابان (عربی)
صربستان: سرزمین قوم صرب
(یوگسلاوی: (سرزمین اسلاو های جنوب
عراق: شاید از ایراک به معنای ایران کوچک (فارسی)
عربستان سعودی: سرزمین بیابانگردان در تملک خاندان خوشبخت. واژه عرب به
معنی گذرنده و بیابانگرد است، سعود یعنی خوشبخت
فرانسه: سرزمین قوم فرانک (از اقوام سلتی)
فلسطین: یکی از اسامی قدیم رود اردن
فنلاند: سرزمین قوم "فن”
فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ
قرقیزستان: سرزمین چهل قبیله (قرقیزی)
قزاقستان: سرزمین کوچگران (قزاقی)
قطر: شاید به معنای بارانی (عربی)
کاستاریکا: ساحل غنی (اسپانیایی)
کانادا: دهکده (زبان سرخپوستی”ایروکوئی”)
کلمبیا:سرزمین کلمب(کریستف کلمب)(اسپانیایی)
کنیا: کوه سپیدی (زبان کیکویو)
کویت: دژ کوچک (هندی-عربی)
گرجستان:سرزمین کشاورزان (یونانی)
لبنان:سفید (عبری)
لهستان: سرزمین قوم "له”
لیبریا: سرزمین آزادی
مجارستان: سرزمین قوم مجار (مجاری)
مراکش: مغرب؛ مصر: شهر – آبادی؛
مقدونیه: سرزمین کوه نشینها، بلندنشینها (یونانی)
مکزیک: اسپانیای جدید (اسپانیایی)
موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین)
میکرونزی: مجمع الجزایر کوچک (فراسوی)
نروژ: راه شمال
نیجر: سیاه (لاتین)
نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین)
نیکاراگوئه دریای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) – آگوئه (اسپانیایی)
واتیکان: گرفته شده از نام تپهای به نام واتیکان (اتروسکی)
ونزوئلا: ونیز کوچک
ویتنام: اقوام "ویت” جنوبی (ویتنامی)
ولز: بیگانگان (ژرمنی)
هلند: سرزمین چوب (آلمانی)
هند: پر آب (فارسی باستان)
هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی)
یمن: خوشبخت
یونان: سرزمین قوم "یون
اولین بار صائب تبریزی ، شاعر معروف، اصفهان را با لقب « نصف جهان» خواند.وی اوّلین بار در ابیاتی که در مدح شاه سلیمان صفوی سروده است، به توصیف اصفهان نیز پرداخته است.
صائب در سال 1081 قمری در اصفهان درگذشت و بنا به وصیت وی، بدنش را در تکیه ی درویش صالح دفن نمودند.که اکنون در خیابان صائب شهر اصفهان در محله ی تبارزه ی( تبریزیها) عباس آباد می باشد.
اصفهان شد غیرت افزای بهشت جاودان
زین بنای تازه ی سلطان سلیمان زمان
گشت از این منزل به تشریف تمامی سرافراز
بود اگر زین پیش شهر، اصفهان نصف جهان
زیر ابرو چون سواد دیده می آید به چشم
در خم طاقش سواد سرمه خیز اصفهان
در جوار رفعت این قصر گردون منزلت
کلبه ی زالی است طاق شهرت نوشیروان
منبع: کتاب اصفهان و صفویه، جلد دوم
دیوارهای خالی اتاقم را
از تصویرهای خیالی او پر می کنم
خدای من زیباست
خدای من رنگین کمان خوشبختی ست
که پشت هر گریه
انعکاسش را
روی سقف اتاق می بینم
من هیچ
با زبان کهنه صدایش نکرده ام
و نه
لای بقچه پیچ سجاده
رهایش
او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و
من در نهایت حیرت
حالا
گاه گاهی که به هم خیره می شویم
تشخیص خدا و بنده چه سخت است
دلتنگي..
كاش هرگز قلبی نبود ...
که بعد احساسی باشد
بعد آدمی بیاید بعد احساسی و قلبی بتپد
و بعد ...
عزیزی برود آدمی بماند خالی از احساس و قلبی که
دیگر دلتنگ می تپد...
آرامش مي خواهم...............
همه می گویند همه چیز هست، غافل از اینکه من همه چیز نمی خواهم...
فقط کمی "آرامش" می خواهم...
از همان "آرامش" هایی که مانندِ
"بیدی است که با هر بادی نمی لرزد." و فرو نمیریزد.
اگر در دست و بالتان بود به قیمت هنگفتی خریدارم...
غمگینم.......
مثل عکسی در اعلامیه ترحیم!
که "لبخندش" دیگران را "می گریاند "
در تمام سال هایی که باقی مانده و شاید هرگز ندیدمت شایدتاابـــــــــــــد...
مواظـــــــــــب خودت باش
دیگرشاید نه، حتما نیستم تا یاد آوریـت کنم.
حرف اشتباهی است که:
فقط زنها وآدمهای ضعیف گریه می کنن خیلی از آدمها
شاید به خاطراینکه خیلی وقته قوی بودند ولی الان دیگه کم آوردندشاید خسته اند...
شاید حرف های نگفته تو دلشون زیاده گریه میکنن بلکه خالی بشن و
خیلی ها گریه می کنند که....
آقاي من ندبه اي بخوان.........
سالهاست جمعه ها برای آمدنت ندبه می خوانیم
آقای من سالهاست که ما رفته ایم...
ند به ای بخوان
شاید این جمعه ما آمدیم!
نیمی از مردم جهان، افرادی هستند که چیزهایی برای گفتن دارند ولی قادر به بیان آن نیستند ونیم دیگرافرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند ،اما همیشه در حال حرف زدن هستند(رابرت لی فراست Robert Frost)
هـمـیـشـه حـرفـی بـزن، کـه بـتـوانی آنـرا بـنـویـسی چـیـزی را بـنـویـس، کـه بـتـوانـی آنـرا امـضـاء کـنـی وچـیـزی را امـضـاء کـن کـه بـتـوانی پـایـش بـایـسـتی " نـاپـلـئـون بـنـاپـارت"...
اگر مي خواهی پس از مرگ فراموش نشوی ، يا چيزی بنويس كه قابل خواندن باشد، يا كاری بكن كه قابل نوشتن باشد . " بنجامين فرانكلين "
انسان موجود عجيبی است اگر به او بگـوييد در آسمـان، يـكصد ميـليارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بي چون و چرا مي پـذيرد، اما اگر در پاركی بـبيند روی نيـمكـتي نوشته اند رنگی نشـويد بي درنگــــ انگشتــــ خود را روی نیمکتــــ می کـشد تا مـطمئـن شـود -نیچه-
حـتـی افـرادی هـم که مـعـتـقـد هـستـنـد سـرنـوشـتـــــ هـمه از قـبـل تعـیـیـن شـده و قـابـل تغـیـیـر نیـسـتـــــــ ؛ مـوقـع رد شـدن از خـیـابـان ابـتـدا دو طـرفـــــ آن را نگاه میـکـنـنـد .اسـتـیـون هـاوکـیـنگـــــ...
جـهـان سـوم جـایی سـتــــ كـه هـر كـس بخـواهـد مـمـلكـتـش را آبـاد كـنـد خانـه اش خـرابـــــ مـیـشـود ،وهـر كـس بخـواهـد خانـه اش را آبـاد كـنـد بـايـد بـرای ويـرانی مـمـلكـتـش بكـوشـد."پـروفـسـور مـحـمـود حـسابی"...
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
پروین اعتصامی
باز باران با ترانه
با گوهرهاي فراوان
مي خورد بر بام خانه
يادم آرد روز باران
گردش يك روز دیرین
خوب و شیرین
توي جنگل هاي گيلان
كودكي ده ساله بودم
شاد و خرم
نرمو نازك
چست و چابك
با دو پاي كودكانه
مي دويدم همچو آهو
مي پريدم ازلب جوي
دور ميگشتم ز خانه
مي شنيدم از پرنده
داستان هاي نهاني
از لب باد وزنده
رازهاي زندگاني
بس گوارا بود باران
وه چه زيبا بود باران
مي شنيدم اندر اين گوهر فشاني
رازهاي جاوداني, پندهاي آسماني
بشنو از من كودك من
پيش چشم مرد فردا
زندگاني خواه تيره خواه روشن
هست زيبا, هست زيبا, هست زيبا
قيصرامين پور- روحش شاد
به دهان بر گرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی
که از آن می گذشت روباهی
روبه پر فریب و حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت: به به، چقدر زیبایی
چه سری، چه دمی، عجب پایی
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش آواز بودی و خوشخوان
نبدی بهتر از تو در مرغان
زاغ می خواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود
::
عجايب هفتگانه از بحثهاي داغ و هميشگي مردم در مجالس و محافل است وبراي روشن شدن مطلب به چگونگي به وجود آمدن آنها اشاره ميشود. 1. اهرام ثلاثه مصر: مشهورترين فراعنه مصر سه پادشاه از سلسه چهارم اند كه در حدود سه هزار سال قبل از ميلاد ميزيسته اند و ابنيه عظيمي به عنوان خوابگاه ابدي خود ساخته اند كه به نام اهرام ثلاثه مصر معروف است. در يكي از سالنها جسد موميائي كئوپس فرعون مصر گذاشته شده است.2800سال قبل از ميلاد 2. حدايق معلّقه يا باغهاي آويزان: در بابل قديم يكي از عجائب هفتگانه جهان قديم است كه به قصر شاهي متصّل بود و منسوب به نبوكد نصر «بُخت نصر» دوّم است و گويند او باغها را براي زن خود سميراميس بر تپّه هاي مصنوعي كه باستون بنا شده بود و 75قدم از سطح زمين ارتفاع داشت با هزينه بسيار بنا كرد و درختان بلند كمياب كاشته بودند. 3. مجسّمه زئوس «ژوپیتر»: طبق افسانه هاي روم قديم وي خداي خدايان در شهر المپيا حاكم نشين يونان نصب شده بود و در خلال جنگهاي گوناگون از بين رفته است. 4. معبد آرتميس: يكي از معابد بزرگ جهان بوده داراي 127ستون ميباشد و پنج سال پيش از تولّد حضرت مسيح ساخته شده است جنس آن از مرمر خالص گرانبها است. 5. آرامگاه موسولوس: يكي ديگر از شاهكارهاي هنري است كه به دستور زن باوفايش در تاريخ325 پيش از ميلاد ساخته شده ولي بر اثر مرور زمان و زلرله هاي شديد قسمتهائي از آن شكــاف برداشته و خــراب شده است، در قرن نوزدهم قسمتهاي قيمتي آن به موزه لندن برده شده است. 6. مجسّمه آپولون : خداي روشنائي يونان باستان «وي پسرزئوس ولتو و برادر آرتميس بود» كه در سال 280قبل از ميلاد ساخته شده و نصب آن از شاهكارهاي صنعت است. 7. فار «فانوس» اسكندريّه: در نزديكي بندراسكندريّه برج بزرگي ساخته بودند كه در بالاي آن شب وروز آتشي روشن بود و به نام چراغ دريائي ناميده ميشد چراغ دريائي اسكندريّه جالبترين و سودمندترين عجايب هفتگانه است. |
شب یلدا کـــه رفتم ســــوی خـانه گرفتـــــــم پرتقـــــــــــــال و هندوانه
خیـــــار و سیب و شیرینی و آجیل دوتـــــا جعبه انــــــــــــــار دانه دانه
گـــــــز و خربوزه و پشمک که دارم ز هــــــــر یک خاطراتی جــــــاودانه
شب یلدا بــــــــوَد یا شـــــــام یغما و یــــــــــــــا هنگــــــــام اجرای ترانه
به گوشم میرسد از دور و نزدیک نوای دلکـــــــــش چنگ و چغــــــانه
ادامه مطلب رو از دست ندید . . !
پس از صرف طعام و چــــای و میوه تقاضــــــــا کردم از عمّـــــــه سمانه
که از عهــــــد کهـــــــــن با ما بگوید هم از رسم و رســــــــــوم آن زمانه
چه خوش میگفت و ما خوش میشنیدیم پس از ایشان مرا گـــــــل کرد چانه
نمیدانم چـــــــرا یک دفعـــــه نامِ- “جنیفر لوپز” آمــــــــــــــــد در میانه
عیالم گفت:خواهــــــــــان منی تو و یا خواهــــــــان آن مست چمانه؟
به او با شور و شوق و خنده گفتم عزیزم با اجــــــــازه، هــــــــــر دُوانه!!
نمیدانی چه بلوایی به پـــــا شد از آن گفتــــــــــــــــار پاک و صادقانه
به خود گفتم که”بانی” این تو بودی که دست همســـــــرت دادی بهانه
خلاصه آنچنــــــــــــــان آشوب گردید کـــــــــه از ترسم برون رفتم ز خانه
ز پشت در زدم فریـــــــــــاد و گفتم: “مدونا” هم کنارش، هر سه وانه!!
و آن شب در به روی مــن نشد باز شدم چـــــــــون مرغ دور از آشیانه
شب جمعــــــــــــه برای او نوشتم ندامت نامـــــــــــــه، امّـــا محرمانه
نمیدانم پس از آن نامــــــه دیگر عیالم کینه بــــــــــــا من داره یا نِه
ولی بگذار- بــــــــــــــا صد بار تکرار- بگویم آخرین حرفــــــــــــــم همانه!!
در جهان تنها یك فضیلت وجود دارد
و آن آگاهی است
و تنها یك گناه،
وآن جهل است
و در این بین ، باز بودن و بسته بودن چشم ها،
تنها تفاوت میان انسان های آگاه و نا آگاه است
نخستین گام برای رسیدن به آگاهی
توجه كافی به كردار ، گفتار و پندار است.
زمانی كه تا به این حد از احوال جسم،
ذهن و زندگی خود با خبر شدیم،
آن گاه معجزات رخ می دهند.
در نگاه مولانا و عارفانی نظیر او
زندگی ، تلاش ها و رویاهای انسان
سراسر طنز است!
چرا كه انسان نا آگاهانه
همواره به جست و جوی چیزی است
كه پیشاپیش در وجودش نهفته است!
اما این نكته را درست زمانی می فهمد
كه به حقیقت می رسد!
نه پیش از آن!
مشهور است كه "بودا" درست در نخستین شب
ازدواجش، در حالی كه هنوز آفتاب اولین صبح
زندگی مشتركش طلوع نكرده بود، قصر پدر را در
جست و جوی حقیقت ترك می كند. این سفر سالیان
سال به درازا می كشد و زمانی كه به خانه باز می گردد
فرزندش سیزده ساله بوده است! هنگامی كه
همسرش بعد از این همه انتظار چشم در چشمان
"بودا" می دوزد، آشكارا حس می كند كه او به حقیقتی
بزرگ دست یافته است. حقیقتی عمیق و متعالی.
بودا كه از این انتظار طولانی همسرش
شگفت زده شده بود از او میپرسد: چرا به دنبال
زندگی خود نرفته ای؟!
همسرش می گوید: من نیز در طی این سال ها
همانند تو سوالی در ذهن داشتم و به دنبال پاسخش
می گشتم! می دانستم كه تو بالاخره باز می گردی
و البته با دستانی پر! دوست داشتم جواب سوالم را
از زبان تو بشنوم، از زبان كسی كه حقیقت را
با تمام وجودش لمس كرده باشد. می خواستم بپرسم
آیا آن چه را كه دنبالش بودی در همین جا و در
كنار خانواده ات یافت نمی شد؟!
و بودا می گوید: "حق با توست! اما من پس از
سیزده سال تلاش و تكاپو این نكته را فهمیدم كه
جز بی كران درون انسان نه جایی برای رفتن هست
و نه چیزی برای جستن!"
حقیقت بی هیچ پوششی
كاملا عریان و آشكار در كنار ماست
آن قدر نزدیك
كه حتی كلمه نزدیك هم نمی تواند واژه درستی
باشد!
چرا كه حتی در نزدیكی هم
نوعی فاصله وجود دارد!
ما برای دیدن حقیقت
تنها به قلبی حساس
و چشمانی تیزبین نیاز داریم.
تمامی كوشش مولانا
در حكایت های رنگارنگ مثنوی
اعطای چنین چشم
و چنین قلبی به ماست
او می گوید:
معجزات همواره در كنار شما هستند
و در هر لحظه از زندگی تان رخ می دهند
فقط كافی است نگاه شان كنید
او گوید:
به چیزی اضافه تر از دیدن
نیازی نیست!
لازم نیست تا به جایی بروید!
برای عارف شدن
و برای دست یابی به حقیقت
نیازی نیست كاری بكنید!
بلكه در هر نقطه از زمین،
و هر جایی كه هستید
به همین اندازه كه با چشمانی كاملا باز
شاهد زندگی
و بازی های رنگارنگ آن باشید،
كافی است!
این موضوع در ارتباط با گوش دادن هم
صدق میكند!
تمامی راز مراقبه
در همین دو نكته خلاصه شده است
"شاهد بودن و گوش دادن"
اگر بتوانیم
چگونه دیدن و چگونه شنیدن را بیاموزیم
خدا را شکر می کنم
خدا را شکر : که تمام شب صدای خرخر همسرم را می شنوم این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است
خدا را شکر : که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرف ها شاکی است این یعنی او در خانه است و در خیابان ها پرسه نمی زند
خدا را شکر : که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در امدی دارم
خدا را شکر : که باید ریخت و پاش های بعد از میهمانی را جمع کنم این یعنی در میان دوستانم بوده ام
خدا را شکر : که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم
خدا را شکر: که در پایان روز از خستگی از پا می افتم این یعنی توان سخت کار کردن را دارم
خدا را شکر: که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم این یعنی خانه ای دارم
خدا را شکر : که در جایی دور جای پارک پیدا کردم این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن
خدا را شکر :که سر و صدای همسایه ها را می شنوم این یعنی می توانم بشنوم
خدا را شکر : که این همه شستنی و اتو کردنی دارم این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم
خدا را شکر :که هر روز صبح زود باید با زنگ ساعت بیدار شوم این یعنی من هنوز زنده ام
خدا را شکر : که گاهی اوقات بیمار می شوم این یعنی به یاد می اورم که اغلب اوقات سالم هستم
خدا را شکر : که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم
هر چه به این ورو اون ورسر ک کشیدم و دنبا لش گشتم خبری ازش نبود .از هر کی که فکر کنین سراغش ازپیر وجوان،زن ومرد ،دخترو پسر اما نبود که نبود ! نه در گفتار ورفتار ،نه در چشمها ودلها مثل اینکه همه فراموش کرده اند چیزی به نام محبت و عاطفه هم وجود دارد .انگار نسل امروز آدمی وارث بی مهری هاست .شده ایم مانند روبات از پیش برنامه ریزی شده بدون احساس وعشق ومهربانی غرق در زندگی شده ایم .نه مونس وهمدمی ،نه رفاقت محکمی نه تکیه گاه وشانه ای که بشه روش هق هق گریه کنیم.دل داریم اما رسم دلداری را نمی دانیم ودل همدیگر رو میشکنیم . عاشق می شویم اما رسم عاشقی ووفا را به جا نمی آوریم . رفیق می شویم امامعنی صداقت و راستی و یکرنگی را فراموش کرده ایم .انسانیم اما رسم آدمیٌت و محبت را به جا نمی آوریم .اگر فردا دیدی پدر وپسری ،خواهر وبرادری بی اعتنا از کنار هم گذشتندوهمدیگر رو نشناختن،متعجب نشیم اینآینده ایست که ما در حال ساختنش هستیم.
ای دل غافل ...
حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم می میرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم می میرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمی شه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
از خونه بیرون نمی اومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمی کرد
با خودم می گفتم:
پروردگارا:به خواب دوستانم : آرامش، به بيداريشان: آسايش، به زندگي شان : عافيت، به عشق شان:وفا
به مهرشان: ثبات ، به عمرشان: عزت ، به وجودشان : بزرگي به عيدشان: بركت وشادي ، عطا بفرما
آیا میدانید چطور میشود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و خیس نشوند؟ وقتی هوا آفتابی باشد
آیا میدانید آخرین دندانی كه در دهان دیده میشود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی
آیا میدانید برای قطع جریان برق چه باید كرد؟ باید قبض آن را پرداخت نكرد
آیا میدانید چرا مار نمیتواند به مسافرت برود؟ چون دست ندارد كه برای خداحافظی تكان دهد
آیا میدانید چرا روی آدرس اینترنت به جای یك دبیلیو ، سه تا دبیلیو میگذارند؟ چون كار از محكمكاری عیب نمیكنه
آیا میدانید چرا فیل از سوراخ سوزن رد نمیشه؟ برای اینكه ته دمش گره داره
آیا میدانید چرا دو دوتا میشود پنج تا؟ چون علم پیشرفت كرده
آیا میدانید چرا دود از دودكش بالا میرود؟ چون ظاهرا چاره دیگری ندارد
آیا میدانید چرا لكلک موقع خواب یک پایش را بالا میگیرد؟ چون اگر هر دو را بالا بگیرد ، میافتد
آیا میدانید اگر كسی قلبش ایستاده بود چه میكنید؟ برایش صندلی میگذاریم
آیا میدانید اگر سر پرگار گیج برود چه میكشد؟ بیضی
آیا میدانید اگه یه نقطه آبی روی دیوار دیدید كه حركت میكند چیست؟ مورچهای است كه شلوارلی پوشیده
آیا میدانید خط وسط قرص برای چیه؟ برای اینكه اگه با آب نرفت پایین با پیچگوشتی بره
اگر پرده به کنار رود، بر یقین من افزوده نمی شود.
مردم خفتگانند؛ چون بمیرند بیدار میشوند.
مردم به زمانه خویش شبیه ترند تا به پدران خویش.
ارزش هرکس به اندازه چیزی است که آن را نیکو میداند.
آنکه قدر و اندازه خویش بشناسد، هلاک نمیشود.
رود ارس حد فاصل ميان ارمنستان و ماد است . در روزگاران بسيار دور ماد بر بيشتر قاره آسيا تسلط داشته اما اکنون فقط قسمتي از يک استان ايران است که ايرانيان آذربايجان يا اسور پايکان مي نامند . اين ايالت يکي از بزرگترين ايالات ايران است از مشرق به دريای خزر و هيرکاني از جنوب به ايالت پارت از مغرب به رودخانه ارس و ارمنستان عليا و از شمال به داغستان محدود است . و داغستان چنان که پيش از اين اشاره شد سرزميني است کوهستاني هو مرز قزاقستان مسکوی و قسمتي از سلسله جبال توروس .
آذربايجان شامل دو قسمت شرقي و غربي است . مصنفان قديم آذربايجان شرقي را آذرکا و آذربايجان غربي يا آذربايجان کوچک را آتروپاتي يا آتروپاتن ناميده اند ، و آشور قسمتي از ارمنستان علياست .
ايرانيان بر اين اعتقادند که اذربايجان از اين جهت بدين نام خوانده شده که جايگاه بزرگ ترين و معروف ترين آتشکده از آتشي نگهباني مي شده که از نظر زردشتيان نشان از فروغ يزدان داشته و موبد موبدان يا رهبر همه زردشتيان در آن مي زيسته است . گبرها که بازماندگان زردشتيان مي باشند و به آتش حرمت بسيار مي نهند براين باورند که آتشگاه در محلي بوده که تا شماخي دو روز راه فاصله داشته است . و مي گويند هنوز اين آتش مقدس که از زير زمين بيرون مي آيأ به شکل شعله ای فروزان است . امتياز ديگری نيز برای آتش مقدس خود قائلند که بيشتر به شوخي و طنز پردازی شبيه است . آنان مي گويند اگر در زمين آتشکده سوراخي ايجاد کنند ، ديگي پرآب رويش بگذارند و چيزی در ديگ بريزند بر اثر حرارت آتش مقدس آب ديگ به جوش مي آيد و آنچه در آنست پخته مي شود .
اما وحه تسميه آذربايجان به شرحي که پيش از اين گفته شد درست است زيرا آز مضاف اليه ار يا اور مي باشد که در غالب زبانهای باستاني خاور زمين به معني آتش ، و پايکان به معني جايگاه و سرزمين مي باشد ، و من از اظهار نظر کساني که اين سرزمين را آسور پايکان ناميده مي شود . به عقيده من اين تعبير و تفسير دارای همان معني است زيرا آسور نيز از آز و اور که به معني آتش است مشق شده است .
حضرت موسي آن جا که از نمرود پادشاه بت پرستي که آتش پرستي که آتش پرستي را رواج داد و سرزميني را که سام از پدرش به ميراث يافته بود تصرف کرد سخن به ميان مي آورد ، مي گويد : پسران سام که يکي از آنان آسور بود پس از اين که نمرود ميراث پدرشان را از ايشان گرفت از آن جا بيرون شدند . بنا براين مي توان گفت که آسور را به علت کناره گيريش از روش و آيين آتش پرستان يا به سبب بيرون شدن از سرزمين کلده که در آن زمان آتش پرستي در آن جا رواج داشت به اين اسم ناميده است . چنان که فصل يازدهم سفر تکوين نيز بيانگر اين واقعيت مي باشد . مصنفان قديم بر اين قولند که کلده کشور اوريا سرزمين آتش ناميده مي شده ، و بطلميوس از شهری از آن نام مي برد که اوراکو يعني جايگاه آتش خوانده مي شده است . چه "گا" با الف ممدود ، _ گا _ کلمه ای فارسي و به معني جايگاه و مکان است .
اين نکته ياد کردني است که اسامي قديمي در طي قرون ، بر اثر آسانگيری و غفلت و ناداني يا بي خبری نسخه برادران يا اختلاف لهجه ها و تلفظات مؤلفان و مصنفان و مترجمان چنان تحريف شده و تغيير يافته که هنگام تطبيق اسامي قديم با نامهای جديد مشابه يکديگر نيستند و نبايد آنها را يکسان و هم معني به شمار آورد . از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت که آنان که بر اين اعتقادند آذربايجان قسمتي از شمال سوريه است و نام آن از اسم آردوابيگارا پايتخت سوريه گرفته شده سخت در اشتباه مي باشند .
ايرانيان اين ايالت پهناور را به سه قسمت تقسيم مي کنند به اين شرح : شيروان و شماخي و آذربايجان . استرابن در کتاب يازدهم خود اين سرزمين را فقط به دو قسمت کوچک و بزرگ تقسيم کرده است . بطلميوس و ديگر جغرافي دانان بزرگ و مشهر به طور کلي درباره اين سرزمين تقسيماتي قائل نشده اند .
روز چهاردهم در مسيری که تپه و پشته بسيار داشت پنج فرسنگ پيش رفتيم . راهي که در اين روز پيموديم دنباله راه روزهای پيش در جهت شمال غرب بود . در طرف چپ از دشت وسيعي گذشتيم که ميدان جنگ ايرانيان و عثمانيان بوده است . مردم محل به ما توده های عظيمي سنگ نشان دادند و گفتند در همين محل سلطلن سليم پادشاه عثماني پسر شاه سليمان کبير با شاه اسماعيل پادشاه صفوي جنگيده است .
راه پيمائي آن روز ما در آلاکو پايان يافت . ايرانيان مي گويند اين شهر را که بر اثر جنگهای ايران و عثماني ويران شده هلاکو پادشاه تاتارها که قسمت بزرگي از قاره آسيا را زير فرمان خود درآورد بنا کرد .
روز پانزدهم گرچه راه هموارتر و صاف تر از راه روز پيش بود ، بيشتر پيش نرفتيم ، و در مرند فرود آمديم . مرند شهری زيبا و خوش منظر و خوبست و قريب دو هزار و پانصد خانه دارد ، و در داخل و بيرون آن باغهای بزرگ و دلگشا بسيار است . اين شهر در آخر جلگه ای که به کوهي کوچک منتهي مي شود واقع است . شهری است حاصلخيز و زيبا و رودخانه ای به نام زلولو از ميان آن مي گذرد ، و مردم آب اين رودخانه را به جويهای کوچکي تقسيم کرده اند ، و از آنها برای آبياری باغها و بوستانها و کشتزارهای خود استفاده مي کنند . مرند از نخجوان آبادتر ، خوش منظرتر و پرجمعيت تر است و ميوه هايش از نظر فراواني و لطافت و مزه از ميوه همه شهرهای سرزمين ماد بهتر است .
قرمزدانه يکي از فراورده های مرند است که به مقدار کم از صحرای اطراف شهر به دست مي آيد . قرمزدانه را فقط در هشت روز برج اسد جمع آوری مي کنند . پيش از اين مدت محصول به سبب عدم بلوغ کرم مولد آن نارس مي باشد . کرمها در موعد معين برگهايي را که روی آن رشد و نمو کرده اند مي شکافند و از ميان مي روند . ايرانيان به قرمزدانه کرميس مي گويند . اين کلمه از کرم گرفته شده و چون اين ماده از کرم در وجود مي آيد آن را بدين نام مي خوانند .
بنا بر اندازه گيری و محاسبه ايرانيان مرند در سي و هفت درجه و پنجاه دقيقه عرض شمالي و هشتاد و يک درجه و پانزده دقيقه طول شرقي واقع است ، و برخي بر اين عقيده اند که مرند همان شهری است که بطلميوس آن را مانداگارانا ناميده است . چون مرند و نخجوان آن عظمت و شکوه نداشتند که از آنان نقشه برداری کنند دستور اين کار را ندادم . اين نکته نيز گفتني است بنا به رواياتي که از ارامنه روزگاران قديم نقل شده نوح پيغمبر در مرند به خاک سپرده شده و اصولا" نام اين شهر از کلمه ای که در زبان ارمني به معني مدفن است اشتقاق يافته است . همچنين مي گويند زماني که هوا کاملا" صاف و زدوده از ابر و گرد و غبار باشد کوهي که کشتي نوح بر سر آن آرام گرفت ديده مي شود ، و نيز مي گويند به هنگامي که فضا کاملا" صاف و آسمان بي ابر باشد کوه آرارات از تبريز به چشم مي نمايد .
روز شانزدهم چهار فرسنگ رفتيم . راه امروز از ميان کوههايي مي گذشت که بسيار بار کاملا" به هم نزديک مي شدند ، اما به يکديگر نمي رسيدند . ساعت ده صبح به صوفيان رسيديم . اين شهرکي بود که در دشتي گشاده و پر از آب و حاصلخيز و درختناک افتاده بود . 1 به اعتقاد گروهي صوفيان همان سوفيای ماد باستان مي باشد . برخي مي گويند صوفيان مشتق از صوفي است و هنگامي که شاه اسماعيل به قصد اقامت در تبريز اردبيل را ترک کرد گروهي از صوفيان در آنجا رحل اقامت افکندند و بدين مناسبت صوفيان نام گرفت .
شب هنگام بارون آزاريک اين مرد پاک نهاد و صميم ارمني گذرنامه من با سفارشنامه هايي را که از استانداران ارمنستان و گرجستان گرفته بودم ، برداشت ، و بل از من عازم تبريز شد . به وی دستور دادم سفارشنامه ها را از نظر مسؤلان گمرکات تبريز بگذراند و از سوی من از آنها خواهش کند که به ماموران خود دستور دهند هنگام ورود من و همراهانم به شهر هيچ گونه مزاحمت به عمل نياورند ، و روز بعد آگاه شدم آذريک ماموريت خود را به تمام ترين و نيکوترين صورت انجام داده است .
روز هفدهم بعد از سپردن شش فرسنگ راه در مسير روزهای پيش و عبور از سرزمينهای سرسبز و پردرخت و حاصلخيز وارد تبريز شديم . سراسر دو طرف راه پوشيده از کشتزارهای گسترده دامن بود ، و در هر دو جانب آباديهای بسيار ديده مي شد . فاصله ايروان تا تبريز پنجاه و سه فرسنگ ايرانيست ، و هر فرسنگ ايراني معادل پنج ميل است ، و اين فاصله را به راحتي مي توان در مدت شش روز پيمود . اما کاروانها اين راه را در مدت دوازده روز طي مي کنند ، زيرا شترها فقط روزی چهار فرسنگ راه مي روند اما ششصد تا هفتصد پزان بار حمل مي کنند . اسبها و قاطرها روزی پنج يا شش فرسنگ راه مي روند اما معمولا" بيش از دويست و بيست پزان بار و يک سرنشين نمي کشند .
تبريز شهری است بزرگ و پرجمعيت و از لحاظ بازرگاني و ثروت و جمعيت دومين شهر ايران است و تبريز در آخر ذشتي وسيع ، در دامنه کوهي بنا شده که بنا به قول محققان جديد همان کوهي است که پوليت ، ديودور، و بطلميوس آن را اورنت يا بارونت ناميده اند . شهر به صورتي نامنظم ساخته شده ، و به هيچ شکل هندسي شباهت ندارد . نه حصار دارد نه قلعه و استحکامات . رود کوچکي به نام اسپين چا از آن مي گذرد . جريان اين رود گاهي مايه بروز و ظهور ضايعات و خساراتي به خانه ها و بوستانهايي که در ساحل آنست مي شود . رود ديگری نيز در شمال جاری است که مقدار آب آن در فصل بهار و پائيز از اندازه آب رود سن در فصل زمستان کمتر نيست . نام اين رود آجي به معني شور است . زيرا در مدتي متجاوز از شش ماه سيلابهايي که از زمينهای پرنمک مي گذرند و آبشان شور مي شود به آن مي پيوندند.
تبريز نه محله دارد و جمعيت آن مانند ديگر شهرهای ايران به دو فرقه حيدری و نعمتي تقسيم شده است . اين دو فرقه منسوب به دو دسته مي باشند که در قرن پانزدهم ميلادی متشکل شده اند و مانند دو گروه گلف و ژيبلين در ايتاليا با هم مبارزه مي کنند . تبريز قريب پانزده هزار دکان دارد . در ايران دکانها جدا از خانه ها ، در کوچه های دراز و عريضي که مسقف است ساخته شده اند ، اين کوچه ها که غالبا" در مرکز شهر بنا شده اند بازار ناميده مي شوند . خانه ها بيرون بازار ساخته شده اند ، و تقريبا" همه دارای باغچه مي باشند . تبريز خانه های باشکوه و مجلل زياد ندارد ، اما آبادترين و بهترين بازارهای آسيا در اين شهر مي باشد . طول و وسعت بازارهای تبريز ، زيبايي و ظرافت و عظمت گنبدهايي که روی بازارها را پوشانده ، جمعيت کثيری که در اين بازارها رفت و آمد مي کنند ، دکانهايي که انباشته از کالاهای متنوع است بيانگر آباداني و شکوه شهر مي باشند . قشنگ ترين و خوش نما ترين بازارهای تبريز بازاريست که جايگاه خريد و فروخت مصنوعات گرانبها و انواع جواهر مي باشد . اين بازار قيصريه نام دارد که به معني بازار شاهي است . اين بازار که هشت گوشه وبسيار وسيع است حدود سال هشتصد و پنجاه هجری به فرمان ازون حسن که پايتختش تبريز بوده ، ساخته شده است . عمارات عمومي ديگر تبريز از نظر شکوه و عظمت و کثرت جمعيت و زيادی رفت و آمد کمتر از بازار نيست ، در اين شهر سيصد کاروانسرا وجود دارد که بعض آنها چندان وسيع است که سيصد نفر مي توانند در آن سکونت اختيار کنند . قهوه خانه هايي که در آن چای مي نوشند و قليان مي کشند ، اماکني که مخصوص نوشيدن نوعي مشروب است که از شيره خشخاش مي گيرند ، گرمابه ها و مسجدهای عظيمي که متناسب با ديگر بناهای با شکوه ساخته شده اند در اين شهر فراوان است . تبريز دويست و پنجاه مسجد بزرگ دارد . من به وصف و شرح خصوصيات ساختمان اين مساجد نمي پردازم زيرا تقريبا" مشابه عبادتگاههای اصفهان ساخته شده ، و من در موقع مناسب به شرح آنها مي پردازم . مسجد عليشاه کاملا" ويران شده ، اما مردم قسمت پايين آن را برای گزاردن نماز ، و مناره بلندش را تعميير و ترميم کرده اند . کساني که از ايروان به تبريز سفر مي کنند نخستين اثری که پيش از وارد شدن به شهر مي بينند ، همين مناره است . خواجه عليشاه صدر اعظم غازان خان در حدود چهارصدسال پيش اين مسجد را بنا نهاده است . غازان که مرکز و مقر پادشاهيش در تبريز بوده ، در همين شهر در گذشته ، و به خاک سپرده شده است . آرامگاه او در مناره بزرگي که به نام او منارغازان خان خوانده مي شود و اکنون خراب شده ديده مي شود.
اميرشيخ حسن ، سيصد و بيست و شش سال پيش مسجدی به نام استاد شاگرد ساخت که اکنون نيمه ويران است .همه سطوح دروني و برخي از سطوح بيروني آن زرنگار بوده است .
يکي از پادشاهان ايران موسوم به جهان شاه در سال هشتصد و هفتاد و هشت قمری مسجدی ساخت که به نام مسجد کبود معروف است . اين مسجد دارای دو مناره کوچک مي باشد ، و دو مناره ديگر که از نظر فني دارای خصوصيتي ممتاز است و از نظر بلندی و قطر با مناره کوچک موافقت ندارد بر آنها قرار گرفته ، چنان که مناره های کوچک به جای پايه مناره های بزرگ محسوب مي شود .
تبريز سه بيمارستان دارد که به خوبي از آنها نگهداری مي شود و همه پاکيزه و تميزند . در آنها کسي را نمي خوابانند اما به هر کس که آنجا بيايد دو نوبت غذا مي دهند . به اين بيمارستانها آش داکن ، مي گويند ، يعني جايي که اطعام مي کنند .
در انتهای شهر ، در طرف مغرب ، روی يک کوه کوچک زيارتگاه بسيار زيبايي است که عين علي يعني چشم علي ناميده مي شود . ايرانيان مي گويند که حضرت علي داماد پيغمبر زيباترين مرداني بوده که در سراسر دنيا پا به عالم هستي نهاده است ، و هر وقت بخواهند زيبايي کسي را بستايند مي گويند اين عين علي است . اين ساختمان زيارتگاه و در عين حال محل تفريح مردم تبريز است .
بيرون شهر و در طرف مشرق ويرانه های يک قلعه بزرگ ديده مي شود که به آن قلعه رشيديه مي گويند . اين قلعه را خواجه رشيدالدين صدراعظم غازان خان در حدود چهارصدسال پيش ساخته است ، غازان خان چون معتقد بود يک وزير نمي تواند تمام امور کشور را به درستي اداره کند دو صدر اعظم برای خود انتخاب کرد . شاه عباس کبير پس از معاينه خرابه های اين قلعه عظيم چون تشخيص داد محل آن برای ايجاد يک شهر بزرگ بسيار مناسب است در حدود صد سال پيش دستور داد رشيديه را از نو آباد کنند . اما پس از مرگ وی جانشينانش مصلحت آن ديدند که قلعه ، همچنان ويران بماند .
ترکان عثماني طي سالياني که بر تبريز تسلط داشتند قلاع و استحکاماتي بنا نهادند که ويرانه های آنها به جاست . پيرامون تبريز هيچ نقطه مناسب ، اعم از قله کوه يا تپه نيست که بر آن ويرانه های برجها ، باروها و قلعه های کوچک نباشد . در بيشتر اين خرابه ها به نظر تحقيق و تـأمل نگريسته ام ، کاويده ام و جستجو کرده ام ، اما هيچ گونه آثار عتيقه در آنها نيافته ام ، آنچه به دستم آمده جز سنگ و آجر نبوده است .
يک مسجد بزرگ که سطح داخلي ديوارهای آن پوشيده از سنگهای مرمر صاف و صيقلي ، و سطوح خارجي آن خاتم کاری است تنها بنای کاملي از ابنيه ترکان عثماني است . ايرانيان به سبب کينه و نفرتي که نسبت به ترکان دارند از اين مسجد به سزا مواظبت نمي کنند ، و در پاکيزه نگهداشتنش نمي کوشند و آن را نجس و شوم مي شمارند .
بيرون تبريز در طرف جنوب ، خرابه های کاخهای پادشاهاني که در قرون اخير سلطنت مي کرده اند مشاهده مي شود . در طرف مشرق بقايای کاخي است که ارامنه آن را مقر سلطنت خسرو پرويز مي دانند و معتقدند خسرو صليب واقعي حضرت عيسي و ديگر چيزهای مقدسي را که از اورشليم به تاراج گرفته بود ، در اين کاخ نگهداری مي کرده است .
ميان ميدانهايي که من در شهرهای مختلف ديده ام ميدان تبريز از همه وسيع تر است ، حتي از ميدان اصفهان نيز بزرگ تر مي باشد . در زمانهای گذشته بارها و بارها ترکان عثماني سي هزار مرد سپاهي برای جنگ در اين ميدان گرد آورده اند . عصرها مردم برای گردش و گذراندن وقت ، و ديدن نمايشهايي که در اين مکان اجرا مي شود به ميدان مي آيند ، به طوری که هميشه پراز جمعيت است . نمايشهايي که در اين محل انجام مي گيرد عبارتست از شعبده بازی ، چشم بندی ، بندبازی ، کشتي گيری ، جنگ قوچها ، گاوبازی ، معرکه گيری ، قوالي ، حماسه سرايي ، رقص گرگ و بسيار نمايشهای ديگر . مردم تبريز مخصوصا" از نمايش رقص گرگ خيلي خوششان مي آيد . بعضي کسان گرگهايي را که برای رقصيدن تربيت کرده اند از راههای بسيار دور به تبريز مي آورند و مي فروشند . بهای گرگهايي که خوب مي رقصند از پانصد اکو بيشتر است . گاهي گرگهايي رقاص به سبب خشمگين مي شوند و آرام کردن آنها آسان نيست . ميدان تبريز صبحها نيز پر جمعيت و شلوغ است ، و مردم برای خريد خواربار و انواع چيزهای کم قيمت به آن جا مي روند .
در تبريز يک ميدان بزرگ ديگر نيز هست . اين ميدان نزديک قلعه ويران شده معروف به قلعه جعفر پاشا واقع است . مي گويند زماني که قلعه آباد بوده اين ميدان مرکز تجمع تسليحات و لوازم جنگ بوده است . اما اکنون کشتارگاه شهر است ، و گوسفندها را در اين محل مي کشند و پوست مي کنند ، و گوشتشان را برای فروختن به نقاط مختلف شهر حمل مي کنند .
کوشش بسيار کردم تا بدانم تبريز چقدر جمعيت دارد ، اما موفق نشدم . به هر صورت مي توان باور کرد که جمعيت شهر از پانصد و پنجاه هزار نفر کمتر نيست ، اما برخي از مردمان سرشناس و صاحب نام به من گفته اند که در اين شهر بيش از يک ميليون و صد هزار نفر زندگي مي کنند .
عده زيادی از بيگانگان نيز در تبريز سکونت اختيار کرده اند و به کارهای مختلف اشتغال دارند . در اين شهر هر گونه کالا فراوان است . صنعت نساجي و ابريشم بافي و زرگری ترقي بسيار کرده است . بهترين نوع دستار در تبريز درست مي شود . از بازرگانان هم شنيده ام که هر سال متجاوز از شش هزار عدل ابريشم در کارگاههای اين شهر بافته مي شود . بازرگاني اين شهر در سراسر ايران ، عثماني ، مسکوی ، تاتارستان ، هند و سواحل دريای سياه گسترش يافته است .
هوای تبريز سرد و خشک و کاملا" سالم است ، چنان که برای ناراحتيهای ناشي از ناسازگاری هوا زمينه ای وجود ندارد . زمستانش طولاني است . شهر رو به شمال دارد ، و بر قله های کوههای مجاور قريب نه ماه از سال برف فرو مي بارد . در اين شهر هر بامداد و شامگاه باد مي وزد ، و جز در فصل تابستان بيشتر روزها باران مي بارد يا آسمان ابرناک است . عرض جغرافيايي تبريز سي و هشت درجه و طولش هشتاد و دو درجه مي باشد . شهر غرق وفور نعمت است ، و مردم به هرچه نيازمندند دسترسي دارند ، و همه چيز ارزان است . در نهر آجي که شرح آن گذشته ماهي صيد مي شود ، اما ماهيگيری در اين رود زماني ميسر است که آب آن فرو نشسته باشد . در تبريز قيمت يک ليور نان دو دينار ، بهای يک ليور گوشت هجده دينار است ، و گوشت پرندگان و شکار ، اقسام ميوه و شراب و پنير به قيمت ارزان معامله مي شود . بهای انواع سبزی آن قدر کم است که باور کردني نيست ، مخصوصا" مارچوبه که تقريبا" قيمت ندارد . در حوالي شهر گوزن و شکار فراوان ديده مي شود ، اما چون ايرانيان به خوردن گوشت گوزن و شکار رغبت زياد ندارند آنها را کمتر شکار مي کنند . در کوههای تبريز عقاب نيز هست و من بارها ده نشيناني را ديده ام که عقابي را به پنج سو مي فروختند . مردم عقاب را با شاهين صيد مي کنند . طرز کارشان شگفت انگيز و تحسين آفرين است . شاهين نخست دور عقاب پرواز مي کند ، ناگهان بر او حمله مي برد و چنگالهايش را در پهلويش فرو مي کند ، و در حال پرواز چندان بالهايش را بر سر او فرو مي کوبد که عقاب بي حال مي شود . گاهي نيز با هم به زمين مي افتند . بسيار مواقع شاهين در شکار مرال نيز به صاحبش ياری مي کند بدين گونه که بر وی مي تازد و بي حالش مي کند .
اگر آنچه درباره تبريز گفتم جالب و در خور توجه بود اين نکته شگفت تر از آنهاست . که در تبريز و اطرافش شصت جور انگور به بار مي آيد ، و مي توان باور کرد که در ايران هيچ جا نيست که بتوان مانند تبريز به راحتي و آسايش و آرامش تمام زندگي کرد .
در محلي از اطراف تبريز معدن عظيمي از سنگ مرمر سفيد وجود دارد و يک نوع آن چنان صاف و بي غش است که از پشت صفحات آن مي توان هر چيز را مشاهده کرد . مي گويند اين نوع مرمر از يخ بستن تدريجي آب يکي از چشمه ها حاصل شده است . در نقطه ديگری از حوالي شهر معدن نمک و طلا وجود دارد . در زمانهای قديم از معادن طلا بهره برداری مي شده ، اما مدتهاست اين کار به سبب اين که خرجش بر دخلش مي چربد متروک مانده است .
در نزديکيهای تبريز چشمه های آب معدني زياد است . يکي از آنها که مردم زياد به آن جا رفت و آمد مي کنند آب معدني بارنج واقع در نيم فرسنگي شهر است ، و ديگر چشمه سيد کند که در آبادی ديگری در شش فرسنگي تبريز جاری است . آب اين چشمه ها گوگردی است و برخي سرد و بعضي داغ مي باشند .
من در سراسر روی زمين شهری نمي شناسم که در باره وجه تسميه و تاريخ و چگونگي بنای آن ميان محققان جديد اين قدر اختلاف در ميان باشد . باز آوردن همه اقوال مصنفان نه لازم است و نه مفيد ، و من از ميان نظرات مختلفي که در اين باره اظهار شده به ذکر چند گفته اکتفا مي کنم . نخست بايد بگويم که ايرانيان عموما" اين شهر را تبريز مي نامند ، و اگر من به روش اروپاييان آن را توری مي خوانم به منظور رعايت تلفظ اروپاييان و تفهيم بيشتر است . تيکسر و اولئآريوس و برخي ديگر از محققان بر اين اعتقادند که تبريز همان شهر است که بطلميوس در پنجمةن لوحه و جدول آسيايي خود گابريس خوانده است ، زيرا حرف "گ" در زبان يوناني آسان به حرف "ت" تبديل مي شود . لونلاويوس ، ژوو و آيتون معتقدند تبريز کنوني همان شهر است که اين جغرافي دان قديمي آن را به جای تورا ، تروا ناميده و بر اثر تحريف يکي دو حرف بدين صورت درآمده ، اما عقيده ايشان باطل است زيرا تروا در ارمنستان و تبريز در ماد است . و اين دو شهر دور از هم نمي تواند يکي باشد ، و شباهت ظاهری اين دو اسم در تلفظ موجب اشتباه اين مؤاف شده است . تبريز کلمه ای فارسي است ، و اين نام را در سال 165 هجری بر اين شهر نهاده اند . و چون تبريز چند قرن پس از نوشته های آنان ساخته شده بنابراين تروا و گابريس شهرهای ديگری بوده اند . نيژر مي گويد تبريز سوز ماد مي باشد که در تورات مهم شمرده شده ، بعضي نيز بر اين باورند تبريز همان شهر است که در کتاب اسدرا _آکتما يا آماتا ناميده شده است .
گروهي از مصنفان و مؤلفان مانند بطلميوس و مترجم اثر وی جای آن را در آشور و برخي ديگر در ارمنستان نموده اند . سرآمدان اين گروه عبارتند از نيژر ، سدرن ، آيتون و ژوو . از روی ديگر مارک پل ونيزی محل اين شهر را در پارت دانسته است . اما کالکونديل سخني ديگر دارد . وی محل تبريز را جايي دورتر از همه مصنفان برده ، و آن را در ايالتي که در روزگاران کهن پرسپوليس مرکز آن بوده ، دانسته است . به هر روی چنان که پيش از اين گذشت ميان محققان و مصنفان در اين باره اختلافات بحث انگيز در ميان است ، و به عقيده من نظريه موله مترجم و مفسر اثر بطلميوس ، آناني ، ارتليوس ، گلنيتس ، دولاواله ، دواتلاس از نظريه ديگران قانع کننده تر و مستدل تر مي باشد . به عبارت ديگر تبريز همان شهر باستاني اکباتان است که در تورات و تاريخهای کهن آسيا از آن سخن در ميان آمده است .
اگر اشتباه نکنم مينادوا مصنف و محقق ايتاليايي بحث روشن و مستدلي درباره اثبات اين نظريه دارد . با اين همه با اعتقاد تمام مي گويم که در سراسر شهر تبريز نه از آثار باستاني و عمارات و ابنيه کهن اثری ديده مي شود ، و نه از آثار کاخ اکباتان که روزگاراني ييلاق پادشاهان آسيا بوده نشاني بجاست ، و نه از کاخ دانيال که بعدها آرامگاه پادشاهان ماد شده ، و يوسف در کتاب دهم خود آورده که در زمان وی هنوز موجود بوده اثری ديده مي شود ، و اگر به احتمال ضعيف اين قصرهای بزرگ و باشکوه شانزده قرن پيش از روزگار ما در محل کنوني تبريز وجود داشته اکنون از آنها هيچ نشاني به جا نيست . و در اطراف شهر آن جا که عمارات رفيع فرو ريخته جز آجر و خاک و ريزه های سنگ چيزی ديده نمي شود ، البته اين مصالح ساختماني در عهد باستان به کار نمي رفته است .
محققان و تاريخ نويسان ايران همه بر اين قول اند که تبريز در سال 165 هجری قمری بنا شده اما درباره خصوصيات ديگر شهر اختلاف نظر شديد دارند . برخي از آنان بنای تبريز را به زبيده خاتون که به معني گل سرسبد بانوان است ، زن هارون الرشيد خليفه بغداد نسبت مي دهند. مي گويند : روزی زبيده خاتون چنان بيمار شد که هيچ کس به شفا يافتنش اميد نداشت در چنان حال يک پزشک مادی پيدا شد ، و در اندک مدتي او را از رنج بيماری رهاند . زبيده خاتون نمي دانست چه پاداشي در برابر اين خدمت بزرگ به پزشک بدهد انتخاب آن را به خود وی واگذار کرد . او خواهش کرد زبيده خاتون دستور دهد در زادگاه وی شهری به افتخارش بسازند ، همسر خليفه خواهش پزشک را پذيرفت و بي درنگ دستور داد ساختن شهر را آغاز کنند . اين شهر را پس از احداث تبريز نام نهادند تا ميان اين نام و طبابت از نظر اسمي رابطه و قرينه ای برقرار باشد . چه طب به معني پزشکي است و ريز از مصدر ريختن اشتقاق يافته است .
بعضي ديگر نظريه ای مشابه اين دارند . مي گويند يکي از سرکردگان سپاه هارون الرشيد هلاکوخان نام داشت . وی گرفتار تبي شد که مدت دو سال هر چه به درمانش کوشيدند سودمند نيفتاد ، و همه کسانش از شفا يافتنش نااميد شدند . اتفاقا" گياهي را که در همين محل شهر تبريز روييده بود خورد ، و در زمان بهبود يافت . به شکرانه شفايافتنش دستور داد در همان مکان که آن گياه شفابخش روييده بود شهر بزرگي بسازند چون ساخته آمد آن را "تب رفت " نام نهاد ، بعدها بر اثر تحريف و تصحيف به منظور آسان و زيبا شدن تلفظ تب رفت به تبريز مبدل شد .
ميرزا طاهرخان يکي از دانشمندان و مردان بلند مقام ايران ، پسر ميرزا ابراهيم خان ناظر ايالت درباره وجه تسميه شهر تبريز به نوعي ديگر اظهار نظر کرد . وی گفت : روزی که ساختن اين شهر را آغاز نهاده اند هوا چنان خوب بوده که مردم معتقد شده اند هر کس در اين شهر اقامت کند هرگز دچار تب نمي شود . بنابراين تصور آن را تبريز نام نهاده اند . همين شخصيت بلند نام گفت در خزانه سلطنتي اصفهان مسکوکاتي نگهداری مي شود که نام زبيده خاتون همسر هارون الرشيد بر آنها نقش است . اين سکه ها در مرند کشف ، و به خزانه منتقل شده است . همچنين مقدار زيادی مسکوکات طلا و نقره از پادشاهان ماد به دست آمده ، وی در دنبال سخنان خود آورد که روی اين سکه ها خطها و صورتهايي به زبان يوناني نقش شده ، و روی يکي نيز اسم دقيانوس ضرب شده ، و از من خواست درباره دقيانوس اطلاعاتي به او بدهم . در جوابش گفتم که درباره اين شخص اطلاعات خاصي ندارم . شايد وی همان داريوش باشد .
شهر تبريز بارها دچار زلزله شده ، نخستين بار شصت و نه سال پس از بنای آن زلزله مهمي روی داد که تقريبا" بيشتر شهر ويران گرديد . متوکل عباسي که در آن زمان خليفه بود دستور داد آن را وسيع تر و بزرگ تر از آنچه بود بسازند . صد ونود سال پس از اين حادثه روز چهاردهم صفر ، زلزله ای سخت تر از بار اول تبريز را لرزاند و قسمت اعظم شهر را ويران ساخت . جغرافي نويسان نوشته اند مدتها بعد يکي از اخترگران معروف به نام ابوطاهر که از مردم شيراز بود و در تبريز توطن اختيار کرده بود پيشگويي کرد در سال 235 هجری هنگامي که آفتاب وارد برج عقرب مي شود زلزله مهيبي در تبريز به وقوع مي پيوندد و سراسر شهر خراب مي شود . مردم به پيشگوييش اعتنا نکردند . اخترگر برای اين که خلق را از گزند زلزله برهاند پيش حاکم رفت و از وی خواهش کرد مردم را به بيرون شدن از شهر و رفتن به دشت و صحرا تشويق و وادار کند . او نيز در اين کار بسيار کوشيد ، اما چون بيشتر مردم به پيشگويي ستاره شناس اعتقاد تمام نداشتند ، همچنين مي پنداشتند که اخترگر و حاکم به غرضي آنان را به ترک شهر ترغيب مي کنند از خانه بيرون نشدند . اتفاق را در همان روز و همان ساعت که اخترگر پيش بيني کرده بود زلزله مهيبي روی داد ، شهر ويران گشت و چهل هزار نفر جان باختند . سال بعد خليفه وقت به امير دينورن پسر محمد رودان ياردی نايب السلطنه ايران فرمان داد که شهر را بزرگ تر از آنچه بود تجديد بنا کند ، و پيش از شروع از ابوطاهر منجم بپرسد که چه روزی برای آغاز نهادن بدين کار سعد است . وی فرمان خليفه را به کار بست ، و ابوطاهر ماه عقرب را معين کرد ، و گفت اگر در اين ماه باز سازی شهر شروع شود هرگز دچار بلای زلزله نمي شود ، اما باشد که از سيل آسيبهای سنگين بدان رسد . و تاريخ بيانگر صحت پيشگويي ابوطاهر شد .
از آن روزگاران روز به روز بر وسعت و عظمت تبريز افزوده شد . چنان که چهارصد سال پيش زمان پادشاهي غازان خان عرض آن از شمال به جنوب از کوه کوچک عين علي تا کوه مقابل آن به نام چوران داغ واقع در جنوب گسترش يافت ، و طولش از مشرق به مغرب از رود آجي تا آبادی بانينج در دو فرسنگي تبريز در گذشت ، و جمعيتش آن قدر زياد بود که بر اثر شيوع بيماری طاعون در يک محله شهر بيش از چهل هزار تن جان باختند و محلات ديگر شهر از ظهور بيماری و مردن آن خلق آگاه نشدند.
در سال 696 هجری برابر 1490 ميلادی پادشاهان صفوی که از اخلاف شيخ صفي بودند ، و ايران را زير فرمان خود گرفته بودند مقر حکومت خويش را از اردبيل وطن خود به تبريز منتقل کردند . پادشاه صفوی که به سبب نزديک بودن تبريز به کشور عثماني از موقع شهر و تثبيت سلطنت خود مطمئن نبود ، از اين جهت قزوين را به پايتختي برگزيد . دو سال پس ازاين انتقال سلطان سليم پادشاه عثماني در سال 1514 ميلادی بر تبريز مسلط شد . در آن بسيار نماند و پس از استقرار پادگان بزرگي به عثماني بازگشت ، اما غنيمتهای بسيار برگرفت به علاوه قريب سه هزار تن از صنعتگران و هنرمندان شهر را که بيشتر آنان ارمني بودند با خود به قسطنطيه برد و در آن جا مسکن داد .
مدتي کوتاه پس از بازگشتن سليم به عثماني ، مردم تبريز ناگاه به پا خاستند و با کمک عده ای از سپاهيان ايران بر پادگان ترکان تاختند .همه را از دم تيغ گذراندند و بر شهر مسلط شدند. سلطان سليم به شنيدن اين خبر خشمگين گشت و به بازگرفتن تبريز مصمم شد ، ولي عمرش وفا نکرد ، اما جانشينش شاه سليمان کبير ، ابراهيم پاشا سردارش را به گرفتن تبريز مأمور کرد . وی شهر را به تصرف خويش درآورد ، در آن قلعه نظامي مستحکمي ساخت ، صد و پنجاه توپ در نقاط حساس قلعه نصب و چهار هزار تن از رشيدترين سربازان خود را در قلعه مستقر کرد و به نگهباني شهر گماشت ، اما هيچ يک از اين تدابير سودمند نيفتاد ، دلير مردان تبريز پس از بازگشتن وی به کشورش بار ديگر ناگهان مردانه قيام کردند و شهر را به تصرف خويش درآوردند . ابراهيم پاشا پس از سپری شدن سه سال دگر بار مأمور گرفتن تبريز و گرفتن انتقام از مردمان آن شد . وی در سال 955 هجری مطابق 1584 ميلادی به صورتي وحشيانه بر تبريز مسلط شد ، و سربازانش را در غارت کردن شهری بدان آبادی آزاد گذاشت . آنان با آتش و آهن چندان که مي توانستند خرابيها به بار آوردند ، تاراجها و شکنجه ها کردند و فجايع بيشمار به بار آوردند ، و در آخر قصر شاه تهماسب و همه ساختمانها و عمارات بزرگ را ويران ساختند ، اما مردم دلير تبريز دگر بار هم ، قد مردانگي برافراشتند ، و در اوائل پادشاهي سلطان مراد عثماني ، به کمک معدودی از سپاهيان ايران ده هزار تن افراد پادگان عثماني را که مأمور حفاظت شهر بودند از پا درآوردند ، و بر شهر مسلط شدند . مراد از شجاعت و دليری و مردانگي مردمان تبريز سخت در وحشت افتاد ، و سپاهي سنگين به سرکردگي عثمان پاشا صدراعظمش به تسخير تبريز فرستاد . وی در سال 994 هجری شهر مرد پرور تبريز را گرفت و به ترميم و تعمير قلاع و استحکاماتي که قبلا" عثمانيها ساخته بودند ، و بر اثر حمله جنگجويان تبريز آسيب ديده بود ، پرداخت .
هيجده سال پس از يورش سپاهيان عثماني به سال 1603 ميلادی شاه عباس با سپاهي اندک با مهارت و تدبيری در آخور آفرين و تحسين تبريز را از چنگ عثمانيها بيرون آورد . او افراد رشيد سپاه خود را به چندين دسته تقسيم کرد . افراد اين دسته ها ترکهايي را که معابر بيرون شهر را نگهباني مي کردند چنان به سرعت دستگير کردند و کشتند که پادگان ترکها خبر نشد . آن گاه فرمانده سپاه ايران يک دسته از سربازان خود را در لباس بازرگانان به تبريز فرستاد . در آن زمان رسم بر اين بود که کاروانهای عظيم پيشاپيش حرکت خود دسته ای را برای تدارک مقدمات ورود خود به شهر مي فرستادند . ترکان بدين گمان که نگهبانانشان درباره هويت اينان تحقيق کافي کرده اند ، مانع ورودشان نشدند . شاه عباس همين که يقين کرد دسته پانصد نفری وی وارد شهر شده اند با شش هزار تن سپاهي خود به پادگان دشمن حمله برد . دو تن از سردارانش نيز با گروهي لشکر از دو جانب به حمله پرداختند . نظاميان ترک که خود را از همه سو در محاصره ديدند به شرط اين که کشته نشوند ، تسليم شدند .
مورخان تصريح کرده اند که سپاهيان ايران برای نخستين بار در اين جنگ تفنگ به کار بردند . و چون شاه تأثير سلاح آتشين را از نزديک دريافت دستور داد همه آنان را به تفنگ مسلح و مجهز کنند .
برای اين که از اقوال مورخان و محققان چيزی و گرچه مهم نباشد ناگفته نماند ، عقيده مؤلفان ارمني را نيز مي آورم . آنان گفته اند : تبريز از جمله شهرهای بسيار کهن آسياست ، و در زمانهای قديم شاهستان يعني پايتخت ناميده مي شده . از پادشاهان ارمنستان يکي به نام کسروئس (cosroes) اين نام را به تبريز که در زبان ادبي ارمنستان به معني جايگاه انتقامجويي است ، تغيير داد . زيرا او پادشاه ايران را که برادر وی را کشته بود در اين شهر شکست داد .
ايالت تبريز بزرگ ترين و مهم ترين ايالات ايران است ، به همين جهت لايق ترين و مهم ترين افراد به حکومت اين ايالت منصوب مي شوند . از اين شهر هر سال در حدود سي هزار تومان که معادل يک ميليون و سيصد و پنجاه هزار ليور است عايد مي شود . البته درآمدهای جنسي و غير رسمي که به طور کلي در حکومتهای آسيايي به دست مي آيد ، و مقدار آن نيز زياد است عايدی رسمي به حساب نيامده است .
حاکم تبريز به عنوان عالي و ممتاز "بيگلربيگي " خطاب مي شود ، و هميشه سه هزار سوار
زير فرمان دارد ، و حکام و خانهای شهرهای قارص ، اورميه ، مراغه ، اردبيل و بيست سلطان
که روی هم پانزده هزار سپاهي زير فرمان دارند همه فرمانبر وی اند .
در تبريز دو تن از کشيشان به پيشبازم آمدند،و مرا در محلي که برای اقامت و پذيرايي مسافران آماده دارند فرود آوردند . از ايشان خواهش کردم مدت پانزده روز خبر آمدن مرا به کسي نگويند . زيرا مي خواستم در اين مدت همچنان که محمولاتم را هنگام ورود به مينگرلي کاملا" مرتب و منظم کرده بودم ، در اين جا نيز نظم و ترتيب بدهم ، و چيزهايي را که برای شاه آورده بودم چنان رديف و مرتب کنم که به هنگام لازم بتوانم يکايک را به معرض تماشای شاهنشاه بگذارم . اما ديری نگذشت که بسياری از مردم آگاه شدند و ميرزاطاهر پسر تحصيلدار کل ايالت که در آن زمان در غياب پدرش وظايف وی را انجام مي داد ، کسي را نزد رئيس گروه مبلغان فرستاد و پيغام داد از اين که وی را از ورود اروپايياني که به خانه خود پذيرفته هند آگاه نکرده اند متعجب شده است . اسقف برای پوزش طلبي از قصورش نزد وی رفت ، از طرف من به وی گفت : چون تازه آمدم و هنوز خود را برای بيرون رفتن آماده نکرده ام خدمت نرسيده ام ، و البته چند روز ديگر پس از اين که في الجمله به وضع خود سر و صورتي دادم برای عرض سلام خدمت مي رسم .
روز بيست و سوم آقای ميرزاطاهر که در سفر اولم با او آشنا شده بودم ، همراه پسر خان گنجه به ديدنم آمد ، وی با محبت و مهرباني زياد مدت دو ساعت درباره اخبار و اوضاع اروپا خاصه پيشرفت علم و صنعت در آن قاره مطالبي از من پرسيد . از آن پس مدتي با خوشحالي و مسرت از دولتمندی و مقامات مهم افراد خانواده خود ، و وظايف خطيری که به برادرش سپرده شده صحبت کرد و گفت او ارشد سه برادر جوان ترش مي باشد و همه تأهل اختيار کرده اند . ابراهيم پدر ميرزاطاهر چنان که اشاره شد محصل کل ماليات در سراسر آذربايجان بود . همان کسي بود که در کتاب تاجگذاری شاه سليمان بارها از او ياد و خبرهايي از وی درج شده است .
وقتي من وارد تبريز شدم در آن جا نبود ، و برای انجام دادن امور مربوط به خود به شزوان واقع در نزديکي دريای خزر رفته بود و پسرش وظايفش را انجام مي داد . وی به زبان ترکي و عربي آشنا بود ، و به اين زبان و زبان فارسي کتابهای زياد داشت . افرون بر اين طي چند سال از يک مبلغ مسيحي فلسفه غربي و علوم اروپايي را فرا گرفته بود . روی هم رفته مردی متبحر ، هوشمند ، روشن بين و عارف بود . بعد از دو ساعت صحبت کردن در موضوعات مختلف اظهار تمايل کرد که ساعتها و جواهرهايي را که مي توانست بخرد نشانش بدهم . من نه ميل به اين کار داشتم و نه آماده بودم . اما آن قدر اصرار کرد که نتوانستم تقاضايش را رد کنم . ناچار يک قسمت از جواهرهای کوچک و کم بها را نشانش دادم . او چندتای آنها را انتخاب کرد و برداشت .
چون شب درآمد طهماسب بيگ که به جای پدرش منصورخان در سمت فرمانروای آذربايجان خدمت مي کرد و پدرش پيوسته در دربار شاه زرگر خاصش را نزد من فرستاد و پيغام داد که روز بعد جواهرات کوچک و سبک قيمتم را به معرض تماشای او بگذارم . در جواب وعده و قول دادم در موقع معين خواهم رفت ،و روز ديگر ، هم به ديدن وی و هم به ملاقات ميرزاطاهر رفتم . روز بيست و پنجم در محضر مقامات بلند پايه و شخصيتهای مهم امور دولتي خبر به دام افتادن يک کاروان مهم تجاری به دست دزدان ،مورد تأييد و تصديق قرار گرفت . اين کاروان در ماه گذشته از طريق اصفهان ، از راه خشکي به هندوستان در حرکت بوده است . معمولا" هر سال در ماه اوت از راه قندهار واقع در خراسان کاروان بزرگي به طرف هندوستان راه مي افتد . اين کاروان ثروت زياد به همراه داشته ، و با اين که عده کاروانيان بسيار بوده ، راهزنان افغاني
فهرست
عنوان
مقدمه ............................................................................................... 2
بررسی لغوی واژۀ یلدا .......................................................................... 3
اهمیت مهر (خورشید ).......................................................................... 3
یلدا وتأثیر آن درکریسمس ...................................................................... 4
ریشۀ مهر درشاهنامه ........................................................................... 4
وجه تسمیه مهریه ............................................................................... 6
یلدا در دیوان شعرای فارسی زبان (ناصرخسرو،سنائی ،حافظ........................ 7
یلدا دردیوان شعرای فارسی زبان (سعدی ،صائب ،خواجو ....................... 8
منابع ومآخذ......................................................................................... 9
مقدمه :
دراین نوشته کوشش شده است درابتدا به بررسی لغوی ومعناشناسانۀ واژۀ یلدا بپردازد،وجه تسمیه آن را بیابد علت واهمیت این جشن رادرزندگی مردمان عهد باستان ریشه یابی کند،نفوذ آیین متیرائیسم را دراروپا مشخص سازد،پیوند مهر ومیترا را با فریدون پادشاه اساطیری ایران درشاهنامه وتاریخ اسطوره ای ایران بیابد . ودرپایان به کارگیری این واژه را دردیوانهای شاعران فارسی زبان با شواهد شعری روشن سازد.
از خدا جوییم توفیق ادب
بررسی لغوی واژۀ یلدا
دربارۀ شب یلدا مطالب بسیار گفته ونوشته شده گاه آمیخته به اسطوره وافسانه گاه همراه با داستان هاپی درمورد برپایی مراسم وآیین آین جشن کهن وباستانی درجای جای این سرزمین اهواریی .
یلدا واژه ای سریانی است به معنای تولد ومیلاد ، سریانی زبان مردم سوریه وشمال عراق قبل از میلاد مسیح تاچند قرن بعدازآن یعنی تاظهور اسلام است این زبان رابطه ی نزدیک بازبان یونانی دارد . حال باید پرسید میلاد چه کسی؟
آنچه اکنون به نام شب یلدا معروف است بلندترین شب سال درنیمکرۀ شمالی است ممکن است این تصور نادرست دراذهان ایجاد شودکه بین دوکلمه یلدا وبلند ارتباطی معنایی برقراراست البته چنین نیست . به هرصورت بلندترین شب سال مصادف است با کوتاه ترین روز سال .
یعنی از فردای چنین شبی روزها به تدریج بلندتر می شود ، گویی روز اول دی روز تولد خورشید است واز آن روز به بعد خورشید چون طفل نوزاد هرروز رشد می کند،یعنی روزها بلندتر می شود ،واگر درسراسر عالم بگردیم می بینیم فقط خورشید است که هرجا متولد شود همان جا روز است ،یعنی تولدش نمی تواند شب باشد! ولی همچون مناسبت های دیگر مانند تولد افراد ،سالگردها ،عید وچهارشنبه سوری همیشه شب قبل از آن را جشن می گیرند.
اهمیت مهر (خورشید )
اهمیت خورشید نه چیز تازه ای است ونه درآینده ازآن کاسته خواهد شد . درمدرسه می خواندیم که "خورشید سرچشمه انرژی عالم است" ولی توضیح نمی دادند چرا؟ بدون خورشید هیچ گونه گیاه سبز وجود نخواهد داشت ،ودرچرخه حیات برروی کره زمین بدون گیاهان سبز هیچ جانوری هم وجود نخواهدداشت ،زیرا درزنجیره نیاز موجودات به یکدیگر جانوران گوشتخوار مجبور به تغذیه از جانوران علفخوار می شدند. البته قضیه بیش از این هاست وشامل تشکیل مواد سوختی فسیلی مانند نفت هم می شود.
براین اساس ،مردمان عهد قدیم ،پیش از آیین زردشت ،خورشید را مقدس ترین موجود می دانستند ،و طبعاً این بلندتر شدن روزها مهم ترین پدیده برای آنان به شمار می رفته است . دو کلمه مهر ومیترا به معنی خورشید هستند وهمه این چیزهایی را که اینجا وآنجا از میترائیسم وآئین مهر ومهر پرستی وایزد مهر ومعبد خورشید وهرچه دیگر از این دست می شنویم از نام کشور ژاپن یا کشور آفتاب گرفته تا دایره بزرگ سرخ رنگ خورشید برروی پرچم آل و همه از این باور دیرینه ومقدس بودن خورشید سرچشمه گرفته است
یلدا و تأثیر آن در کریسمس
مهر پرستی یا میتراییسم از مرزهای ایران فراتر رفت . دراروپا گسترش پیدا کرد و مهر ابه هایی که پرستشگاه پیروان آئین مهری بود دراروپا ساخته شد.پادشاهان روم به مهرپرستی گرویدند وآئین مهر برای چند قرن آیین رسمی امپراتوری روم شد. رومیان تولد مهر را "ناتالیس انویکتوس " یعنی "تولد مهر شکست ناپذیر " naialis=noel=birth می نامیدند وجشن می گرفتند وآن را آغاز سال می دانستند. حتی پس از گسترش دین مسیحیت ،باز کشیشان نتوانسته اند ازگرفتن این جشن ها جلوگیری کنند. اولیای دین جدید پی بردند که برانداختن برخی سنت های آیین مهر مشکل است ویاد آن همچنان درخاطرها زنده می ماند.
تولد عیسی مسیح برهیچ کس به درستی معلوم نیست ،نه سالش ونه روزش و پر واضح که اگر معلوم بود اختلاف وکشمکش برسر آن قرن ها ادامه پیدا نمی کرد . آن را ششم ژانویه ،اول مارس، پانزدهم سپتامبر و روزی هم درنوامبر گفته اند . کنستانتین امپراطور روم که به پدر کلیسا مشهور است درسال 314 میلادی آیین مسیح را جانشین میترائیسم نمود و چون می خواست حساب دو جشن مسیحیان و یهودیان را که همزمان بودند از هم جدا کند، با استفاده از ابهام در تاریخ تولد عیسی و با این بهانه که مسیحیان عیسی را مظهر نور می دانند، عملاً تولّد مهر یا میلاد ایزدمهر را به میلاد مسیح تبدیل کرده است و تاریخ تولد عیسی را روز 22 دسامبر تعیین نمود که به واسطه اختلاف درمحاسبات کبیسه گیری بعداً به 25 دسامبرتغییر یافت. نخستین بار در تقویم درسال 354 میلادی از 25 دسامبر به عنوان روز تولد مسیح نام برده شده است . بد نیست بدانیم در زمان ابوریحان بیرونی دی ماه را "خورماه " به معنی خورشید ماه نیز می گفتند وبعدها دی با مفهوم آفتاب وروشنایی به شکل day به معنی ساعات روشن روز وارد زبان انگلیسی شدو امروز به معنی 24 ساعت به کار می رود . روز خورشید یا مهر روز (Sunday) راهم روز مقدس مسیحی (یکشنبه ) قراردادند. دائرۀ المعارف بریتانیکا به شباهت های آشکار بین میترائیسم ومسیحیت اشاره دارد.
مسیحیان سریانی میلاد مسیح را درزبان خود یلدا نامیدند وایرانیان که با سریانی ها همجوار ودرارتباط بودند این واژه را از آنان گرفتند وبرای نامیدن همان روزی که ا زقرن ها قبل به خاطر زایش خورشید برایشان مهم و مقدس بود وحالا مناسبت تازه ای هم پیدا کرده بود وروز تولد عیس شده بود به کار بردند واین روز را یلدا نامیدند. بنابراین ،یلدا نامی است که مسیحیان سریانی برای تولد عیسی به کار برده اند وایرانیان آن را برای همان روز که آغاز بلند شدن روزها یا تولد خورشید بوده به کار می برند.
ریشه مهر درشاهنامه
درشاهنامه فریدون پادشاه اساطیری نماد روشنایی مهر وخورشید است ودراسطوره ها وتاریخ افسانه ای ایران با آیین مهر پیوند دارد. تابدان جاکه می توان آغاز این آیین را از روزگار فرمان روایی او دانست در شاهناه نشانه های زیادی مبنی برمیترائیست بودن فریدون وجود دارد که به آنها اشاره می شود :
فردوسی:
1- پرستیدن مهرگان دین اوست تن آسانی وخوردن آیین اوست
2- کرنش درمقابل خورشید
فریدون به خورشید بر، برد سر به کین پدر تنگ بسته کمر
بالیدن و رشد فریدون با شیر گاوی « برمایه » نام ، در البرز کوه که کوهی آیینی است وخاستگاه روشنی ، درادبیات منزل و جایگاه خورشید است .
منوچهری می گوید :
سراز البرز برزد قرص خورشید چوخون آلوده دزدی سر ز مکمن
استاد علامه طباطبایی دریکی از سروده های خود به این آیین به شکلی ایهام گونه اشاره دارد.
پرستش به مستی است درکیش مهر
برونـــند زین جرگـــــــــه هشیــــارهـــا
گاو نیز در آیین میترائیسم نماد آفرینش زمین است که فریدون را می پروراند.
یکی گاو پرمایه خواهد بُدن جهان جوی را دایه خواهد بُدن
3- ازدیگر نشانه های مهری فریدون داشتن گرزه ی گاو سر است .
4- وازدیگر نشانه های آن کشتن ضحّاک است .
دکتر سیروس شمیسا دراین باره می گوید:
می دانیم که فریدون کشندۀ جمشید یعنی دهاک را از بین می برد، درفرهنگ عامه کسوف یا خورشید گرفتگی بر اثر حملۀ اژدها به خورشید است ازاین رو طبل و تشت می زنند تا اژدها براثرسر و صدا خورشید را رها کند .
دراین تعبیر فریدون دقیقاً معادل خورشید است و اژی دهاک برخورشید یعنی جمشید که در « ودا » پسر خورشید است چیره شد . بدین ترتیب اژی دهاک برخورشید پیروز شد و آن را به دونیم کرد . و دهاک به وسیلۀ فریدون درالبرز کوه به زنجیر کشیده می شود یعنی فریدون دین مهری برضحاک تیرگی چیره می شود.
وجه تسمیه مهریه
مهر خود علاوه برخورشید که نورافشان است ومرکز گرمی وحرارت و پایۀ زندگی که پایه و مایه وصلت و عشق و ازدواج است . به معنای محبّت و دوستی نیز است و سرمایه دوستی زن و شوهر را مهریه گویند. که پایه و مایه وصلت و عشق و ازدواج است .
یلدا دردیوان شعرای فارسی زبان
شاعران فارسی زبان از یلدا بسیار گفته اند، ازجمله سه شاعر صاحب نام متعلّق به نهصد تا هزار سال پیش به ارتباط مستقیم یلدا و حضرت مسیح اشاره کرده اند. دو بیت متوالی زیر از ناصر خسرو است که درآن ترسا به معنی مسیحی و لیل قدر همان شب قدر مسلمانان است :
گر زی تو قول ترسا مجهول است معروف نیست قول تو زی ترسا
یکشـنبه است از او ز تـو آدیـنه تو دلیـل قـدر داری و او یلدا
دوبیت متوالی زیر از امیر معزّی است که در آن به مهر و ترسا هر دو اشاره دارد:
ایزد دادار مهر وکین توگوئی ازشب قدر آفرید واز شب یلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مؤمن زانکه به کینت بود تفاخر ترسا
دوبیت متوالی زیراز سنائی شاعر قرن ششم نیز معلوم می دارد که یلدا قبلا وجود داشته ولی با قرار دادن آن به عنوان زاد روز عیسی معروف تر شده است :
چو علم آموختی از حرص آن گه ترس، کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویـی
که ا زیک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
حافظ دربیت زیر ملال همنشینی با حاکمان (ستم پیشه ) را به بلندی شب یلدا تشبیه نموده و توکل می کند که با طلوع خورشید (عدالت ) شب تاریک به پایان رسد
صحبت حکّام ظلمت شب یلدا است نور ز خورشید خواه بوکه برآید .
درشعر پارسی، بلندی گیسوی یار را به شب یلدا مانند کرده اند، با سه بیت به ترتیب از سعدی ،صائب و خواجوی کرمانی :
روز رویش چون برانداخت نقاب از سر زلف گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
می کنـد زلف دراز تو بـه دل های حزیـن آنچـه با خسته روانان شب یلدا نکنـد
دوران فراق ودوری از معشوق را هم که درچشم عاشق طولانی می نماید به شب یلدا تشبیه کرده اند، با سه بیت به ترتیب از اوحدی مراغه ای ،سعدی وفروغی بسطامی :
شب هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری رخت نوروز ودیدار تو عید ماست پنداری
نظر به روی توهربامداد نوروزیست شب فراق توهرشب که هست یلدائیست
من از روز جـزا واقـف نبـودم شــب یلـــدای هجــران آفریـدنـد.
................ درمیان ما ایرانیان هنوز این رسم برجای مانده که دربلندترین شب سال ، یا شب چلّه ،افراد خانواده گرد هم آیند و آجیل و شیرینی می خورند،آنها که گرم مزاجند خنکی ، مانند هندوانه و آنها که سرد مزاجند گرمی مانند خرما و انجیر و ارده شیره خورند تا طبع و مزاجشان برگردد . با حرف و خاطره و فال حافظ تا دیرگاه و نزدیک سحر و گاه تا طلوع آفتاب بیدار نشینند تا برآمدن آفتاب را نظاره کنند.......... رسمی که درغبار زمان رنگ باخته و نام و نشان از دست داده آئینی که صدا و سیمایش درهیاهو و سیطره مسیحیت به سختی شنیده و دیده می شود
منابع ومآخذ:
1- رضا هاشم،جشن های آتش ،انتشارات بهجت ، چاپ اول 1383
2- نحوی ، سید محمد ، یک کوله بار خواندنی ،مؤسسه فرهنگی نشر رامین ،چ اول 1382 .
3- مهر ، فرهنگ، دیدی نو از دینی کهن ، انتشارات ....... ، چاپ 1382 .
4- انجوی شیرازی ، سید ابوالقاسم ،جشنها و آداب ومعتقدات زمستان ، تابستان 1382 .
5- مجله ی رشد ادب ، پاییز 84 ، شماره 75 .
6- بهار ، مهرداد ، جستاری چند درفرهنگ ایران ، انتشارات شرکت فکر روز- زمستان 1374 .
7- صفا ، ذبیح الله ، تاریخ ادبیات ایران .
8- غلامرضایی ، محمد ، گزیده اشعار ناصر خسرو ، انتشارات دیبا ،1384 .
9- دیوان حافظ شیرازی ، مؤسسه انتشارات یادمان ، 1384 .